بازديدکنندگان:
سمیرا
سال تولد 67 /////جنسیت مونث ////وضعیت تاهل مجرد ////عنوان متن نمیتونم بدون اون زندگی کنم
بعد از پنج سال کسی که دوست داشتم داره ازدواج میکنه.1سال که داریم سعی میکنیم از هم جداشیم .ولی من هنوزم بهش زنگ میزنم با اینکه مدت یک سال ندیدمش از علاقه ام بهش کم نشده.آدمای دیگه اومدن توی زندگی ولی هیچ کس جای خالی شو پر نکرد. همش استرس دارم تمرکز ندارم افسرده شدم.دارم دیوونه میشم .شبا نمیخوابم هیچی واسم مهم نیست.من هیچ اشتباهی نکردم تو زمانی که باهم بودیم .اونم منو دوست داره ولی به خاطره خانوادش ازم جدا شد به خاطر دلیل غیر منطقی که باید حتما که چون ترکمن هستن باید با ترکمن ازدواج کنه.حالا اون یه رابطه دیگه داره زنگ زدنای من احتمال داره زندگیشو خراب کنه نمیدونم چیکار کنم. واقعا طاقت بدون اون زندگی کردنو ندارم طاقت این که ی زن دیگه باهاشه .ما دوتایی با هم درس خوندیم ،کار کردیم،تو سختی ها باهم بودیم ،حالا که همه چی روبراه شده زندگی که باهم ساختیم مال یه زنه دیگه است.رفتم دنبال خوشبختی با آدمای هر دفعه مطمئن تر شدم که نمیتونم آرامش جای دیگه پیدا کنم.پنج سال سعی کردم مال من باشه حالا داره میره!چرا خدا با زندگیم این کارو کرد. این همه دعا کردم.کارمم بخاطر اینکه تو ی دنیای ذیگم از دست دادم.فکر میکنم تا راه این که حالم بهتر شه مردنه!.
نویسنده:سمیرا، ارسال شده در چهارشنبه 29 شهريور 1391 ساعت 01:29 بعد از ظهر، 10844 بار مشاهده شده، 22 نظر، PDF،