آیتمها

 

کارشناس

 

 

 

 

 

 

كاربري


 خوش آمديد, مهمان
 آي پي شما: 3.237.91.98

نام كاربري
پسورد
کد امنيتي  
 

 کاربران سايت:
 آخرين: aaaaaaaa

 بازديدکنندگان:


 کاربران حاضر در سايت:
  91.142.74.188
  85.208.96.195
  66.249.66.161
  66.249.66.160
  54.226.126.38
  54.211.203.45
  54.210.126.232
  52.90.40.84
  52.167.144.229
  52.167.144.191
  5.59.141.94
  5.211.99.96
  47.128.117.111
  47.128.116.49
  44.222.212.138
  44.222.104.49
  44.205.5.65
  44.204.94.166
  44.204.204.14
  44.203.219.117
  44.202.183.118
  44.202.128.177
  44.201.131.213
  44.200.145.114
  44.195.47.227
  44.192.53.34
  44.192.107.255
  37.139.53.32
  35.172.193.238
  34.204.196.206
  34.203.242.200
  34.203.221.104
  34.201.37.128
  3.94.102.228
  3.91.19.28
  3.89.116.152
  3.85.211.2
  3.81.79.135
  3.81.30.41
  3.80.211.101
  3.238.228.191
  3.238.195.81
  3.237.91.98
  3.237.65.102
  3.236.145.110
  3.235.139.122
  3.231.146.172
  207.46.13.154
  207.46.13.126
  198.181.163.249
  185.191.171.2
  18.234.55.154
  18.209.63.120
  18.204.214.205
  174.129.59.198
  149.202.86.190
  116.96.164.66
  109.238.12.156
  107.23.157.16
  100.26.140.179

تبلیغات

اعلانات

مطالب دریافتی

بدون موضوع


عنوان متن دریافتی :  چرااااااااا؟

mehrnush

سال تولد 1366 /// جنسیت مونث ///وضعیت تاهل مجرد ///عنوان متن چرااااااااا؟

  


سلام .چقدر خوشحالم که یه چنین سایتی وجود داره الالخصوص واسه یه افرادی مثل من که هیچ همدرد و هم درکی ندارند...من 25 سالمه دقیقا 5 سال پیش شوهر عمه م از من برای پسرش خواستگاری کرد و منی که اصلا تو این حوالی نبودم تازه هوشیارم کرد و چقدر شب و روزم قشنگ شده بود چون میدونستم یه کسی تو این دنیا هست که بهم فکر کنه و دوستم داشته باشه . رفتار پسر عمه م نسبت به من خیلی رسمی و سر سنگین شده بوددر حالی که قبلا با هم راحتتر بودیم هر بار میدیدمش دست و و پام و قلبم به تپش میفتاد واقعا بهش علاقه مند شده بودم چون کم نیس 5 سال تو خیال و رویا با یه ادم باشی و خودتو متعلق به یه نفر دیگه بدونی حتی اینقدر بهش وفادار بودم که اگه توی دانشگاه بهم پیشنهادی میشد هیچ وقت جواب مثبت نمیدادم و جالب این بود که همه فامیل غم منتظر ازدواج ما بودن تا اینکه دقیقا 6 ماه پیش اقا با یه دختر خانم دیگه ازدواج کرد ...وچقدر وحشتناک بود اینکه باید به روی خودم میاوردم یا اینکه نه ؟ اینکه هر شب یه چشمم اشک بود و یه چشمم خون واقعا الانم افسردم خوب میخندم ولی از درون داغونم چون نمیخام دیگرانم به عمق بدبختیم پی ببرند مطمین بودم اگه فقط یه کم ایمانم ضغیف بود و خداترسیم نبود حتما از دست این دنیای بی وفا و ادماش خودکشی میکردم اینکه چقدر راحت با احساسات یه ادم بازی میکنند و خیلی راحت با خئدشون کنار میاند دلم از اینجا میسوزه دخترم هیچ تحفه ای نبود ...حالا زندگیم شده تکراری و بی انگیزم ...روزانه روزی هزار بار ارزوی مرگ میکنم .خیلی تنهام نمیدونم انگار خدا هم دیگه جوابمو نمیده تا حالا هر ارزویی داشتم بهش نرسیدم به هیچ کدومش فقط حسرت خوردم و خودم ریختم تمام دردمو چون هیچ دوست صادقی ندارم که بتونم دردامو بهش بگم حالا خواهش میکنم بگید چیکار کنم .خیییییییلی خستم و دلتنگ اینقدر دلم میخاست میمردم و از خوبی و بدی دنیا ازاد و رها بودم

 

نویسنده:mehrnush، ارسال شده در چهارشنبه 1 آذر 1391 ساعت 02:21 بعد از ظهر، 4304 بار مشاهده شده، 14 نظر، PDF،



قاسم در 11 سال و 4 ماه و 10 روز و 9 ساعت و 57 دقیقه پیش گفته

سلام واقعا درکت میکنم



میدونم خیلی سخته ، هر چی هم از سختیش بگم کم گفتم .



ولی این رو بدون خواهرم که این نیز بگذرد ، زمان همیشه یه جور نیست و می چرخه .



اگر بخوام بگم قسمت بوده درست نیست چون ما هر چیزی رو بهش نرسیم این رو میگیم .



اما شاید حکمتی داشته که من و شما ازش بیخبریم .



به زندگی امید پیدا کن که مطمئنم همه چیز دست میشه .



فراموش کردن اون آقا و کارهاش دست خودته پس فراموشش کن و زندگی خودت رو بساز .



من هم چند روزه موقعیت شما رو دارم .

سمیرا در 11 سال و 4 ماه و 10 روز و 8 ساعت پیش گفته

چرا تو این پنج سال با پسر عمت صحبت نکردی؟من این طوری حس کردم سنگینش برای این بوده که تو انتخاب خانوادش بودی نه خودش!به جای غرق شدن تو رویا باید تکلیف زندگیتو مشخص میکردی .میشناختیش و باهم حرف میزدین! کی با تو ازدواج میکنه رو معلوم میکردی؟اونم مقصره که ذهن تو رو نسبت به علاقش و درخواست پدرش روشن نکرده.جواب شما به این خواستگاری چی بود؟بعدش نامزد کردید؟اگه نامزدت نبوده مسئولیتی نسبت به تو نداره. تو وفادار بودی ولی کسی ازت خواسته بود که وفادار باشی؟

گذشته ها گذشته! تو هم میتونی با کس دیگه ایی خوشبخت شی!متاسفم اگه رک حرف زدم وناراحتت کردم! واقعا فکر کن دنیا بد بوده یا تو رویایی بودی؟

hesam در 11 سال و 4 ماه و 10 روز و 7 ساعت و 12 دقیقه پیش گفته

سلام

درکتون میکنم واقعا سخته ولی اگه 2تا کار کنی میتونی زندگیتو بهتر کنی

1. بیخیال باش و از عشق زمینی به عشق خدایی برس

2. منتظر باش / زمان خودش همه چیز و درست میکنه



موفق باشید

یاحق

h_1980_raha در 11 سال و 4 ماه و 10 روز و 4 ساعت و 22 دقیقه پیش گفته

سلام

دقيقا" مشخص نكردي كه آيا پسر عمه ات هم ميدونست يا فقط گفته شوهر عمه ات بوده ؟؟؟؟

در ضمن درس بخون كه موفق ميشي نبايد اينهمه ضعيف باشي پاشو آروم آروم فراموش كن خودتو مشغول كن موفق باشي

(خداوندا :براي دوستانم دعا ميكنم كه :

دراين روزها دلشان  را چنان در جويبارزلال رحمتت شستشودهي كه هركجا ترديدي هست ايمان

هركجا زخمي هست مرهم .هركجا نوميدي هست اميد وهركجا نفرتي هست عشق جاي آنرا

فرا گيرد .: آمين )

donya در 11 سال و 4 ماه و 10 روز و 2 ساعت و 50 دقیقه پیش گفته

وای تا  تونستی حرفای منفی زدی آخه چرا؟ یعنی انقدر زندگی بی ارزشه که تو دوست داری بمیری؟یعنی همه خوبن و شادن فقط تویی که دردت علاج نداره؟ که اونهم داره این مرگه که علاج نداره.همیشه زندگی طبق روال ما پیش نمیره حتی وقتی هم که طبق روالمونه باید به این فکر کنیم که شاید نشه وقتی اینجوری فکر کنیم دیگه اگرم نشه اونموقع ضربه نمیخوریم

درسته خیلی سخته وقتی همه چی یه جور باشه بعد ی دفعه عوض شه ولی قبول کن تا اندازه ایی واسه خودت جلو رفتی که اینجور تحملت کم شده اون هم باید حتی برای یه برا بطور جدی نظرشو درمورد شما بهتون میگفت چون بالاخره ی حرفایی بوده بین تون.

حالا هم ازدواج کرده که کرده واقعی دوسش داری خوشبختیشو بخواه حتی شده کنار یکی دیگه.بخدا زندگی خیلی پستی بلندی داره تو نباید خوتو ببازی نباید این حرفا رو بزنی شادی و غم همه چی میگذره غصه که بخوری تو می مونی و آثار غصه.یه روز میرسه وقتی یاد حرفات می افته میگی این من بودم که این حرفا رو زدم.راستی هیچکی بهتر از خدا مرحم درد آدم نمیشه دوست میخوای چیکار؟خودت بهترین دوست واسه خودتی.

alale_00 در 11 سال و 4 ماه و 10 روز و 34 دقیقه پیش گفته

من خیلی درکت میکنم، مهرنوش جان من دوستت میشم اگه بخوای...

sarah در 11 سال و 4 ماه و 9 روز و 23 ساعت و 15 دقیقه پیش گفته

انشالله یکی صد برابر بهتر سر راهتون قرار میگیره که از ته دلش عاشقتون باشه، کسی که لیاقت شما رو داشته باشه

مهسا در 11 سال و 4 ماه و 9 روز و 5 ساعت و 27 دقیقه پیش گفته

عزیزم منم همسن تو هستم. و مهمترین چیزی که از این دنیا فهمیدم اینه که تو زندگیم به چیزی امیدوار باشم و تو رویاهام ببینمش که متعلق به اراده خودم و خدام هستش. از همه دخترا واقعا میخوام که تو ذهنشون تو رویاهاشون فرد خاصی رو در نظر نگیرن هرچند بدونن که قطعا برای اونا هستش. چون اینده هنو نیومده و معلوم نیس چه خواهد شد. هیچ وقت برای شروع دیر نیس. از همین الان زندگیتو بساز. اول هدفتو مشخص کن و اینم بدون که ادمی به هرچی بخواد میرسه به شرطی که خواسته اش معقول باشه. بنظر منم دوس داشتن کسی که دوست نداره غیر معقولترین خصلت انسانی هستش که فقط ادمهای موفق میتونن با این مقابله کنن.

آتش خفته*closefire68* در 11 سال و 4 ماه و 8 روز و 11 ساعت و 33 دقیقه پیش گفته

سلام به دوست گرامي

ظهر بخير باش

تسليت بابت نزديك شدن به لحظاتي كه امام حسين در قتلگاه به شهادت ميرسه



اول كار بايد به شما ياداوري كنم

كه ما قصد تغيير در سرنوشت را داريم

اگه شنيده باشيد از قديم گفتند كه هر كسي در دنيا نيمه اي دارد، اما از وجود ان بي خبر است

حال اين نيمه گمشده ميتواند به هر شيوه اي بر سر زندگي ما قرار بگيرد

و زندگي ما را تحت تاثير قرار بگيرد و ما ادامه زندگي را با وجود او طي كنيم.



يه نكته اشاره كنم:سعي كن بهترين چيزهايي كه در بين ما به پدر و مادر معروف هستند را به خاطر خدا دوست داشته باشي، نه به خاطر اينكه به واسطه انها به وجود امدي و اسم پدر و مادر را براي ما دارند.



البته اين حرف را به همه و حتي به خودم ميگم.

حالا ميخوام منظور حرفم را بگم:اگه شما هر فرد يا هر چيزي را به خاطر خدا دوست داشته باشي، در صورتي كه اون را از دست دادي ، ميدوني با خدا طرف معامله هستي. و 100% خدا چيزي بهتر از اون چيزي كه از دست دادي، برات در نظر گرفته است...



من همين حسي را كه الان اينجا نوشتم را در خودم تقويت كردم

و حتي در سخت ترين شرايط كه بهترين چيزها يا افراد را از دست دادم باز هم ناراحتي برايم ايجاد نشد

چون همه چيزي را كه براي خودم انتخاب كردم ، براي رضاي خدا بود...



اميدوارم كه شما هم با اين راه بتونيد، كمي از دلتنگيهاتون را از بين برده و راضي به رضاي خدا باشيد.



التماس دعا

خدا پشت و پناهتون باش

فعلا يا علي مدد

به اميد ديدار و اين اميد كه حال و روزتون بهتر بشه

آتش خفته



***

آنچه دلم خواست نه آن ميشود

آنچه خدا خواست همان ميشود

***

آسمونی در 11 سال و 4 ماه و 4 روز و 10 ساعت و 36 دقیقه پیش گفته

اوه.سایت چقدر عوض شده!

غصه نخور دوست من

زندگی بالاوپایین زیاد داره

hichkas در 11 سال و 3 ماه و 25 روز و 18 ساعت و 15 دقیقه پیش گفته

کلا هدف هر دختری از روز اول تولد شوهر کردنه انگار...

بیخیال بابا

shima در 11 سال و 3 ماه و 18 روز و 11 ساعت و 17 دقیقه پیش گفته

سلا دوستم.

اول من جواب این آقای **** هیچکس وبدم.

کی گفته ما از بدو تولد فکر شوهریم؟اگه ما دخترا لطف میکنیمو بهتون اعتماد بنفس کاذب میدیم خودتون و نگیرین.لطفنن.

عزیزم مهرنوش جون.میدونم چقدسخته یکیو دوس داشته باشیو.........وای

ولی تو میتونی فدات شم.دعامیکنم با یکی ازدواج کنی که وقتی بالباس عروس وارد مجلس میشی،چش همه موقع خوردن چایی بیفته تو نعلبکی،یا موقع پوست کندن پرتقالی،نارنجی،کیوی چیزی قطع بشه یا موقع غیبت کردن باهم شیره ی شوشوجان،وصفحه گذشتن پشت سرجاری با دیدن شوهرخوشگلت گیج بشه و به شخص شخیص مار(که همون سینونیم یا هم معنی خواهرشوهره)فوش بده و همونجا بزنن گیسو .گیس کشی رابندازن(که از قضا و دست سرنوشت همون متهم زن پسر عمه ی بی تربیت شماست).اونوقت توچی میگی؟به خواهر شوهر ماره،که میشه دختر عمه ی جنابعالی میگی:اینجوری فاییده نداره بزن قشنگ بکشش.اگرم آلت قتاله اونجا نبود،وقتو تلف نکن و همون چاقوی کیکتو بهش بده و اینجری دل همموووووووووووووووووون خنک میشه.های های های

نه،نه،خداوکیلی حال کردی چه دعایی در حقت کردم؟باشه بابا خواهش میکنم.قابلی نداش شمام عین خواهر بزرگ مایین.ولی شمام برا من دعاکنین.

ایرسا در 11 سال و 3 ماه و 12 روز و 7 ساعت و 21 دقیقه پیش گفته

سلام عزیزم 

مطمن باش  میتونی فراموشش کنی ، کافی به خدا تول کنی وصبور باشی .

ارسال یک نظر جدید

نام شما
ايميل (منتشر نخواهد شد)
آدرس وبسايت
كد امنيتي