عنوان متن دریافتی :
سوال؟
مریم
سال تولد 1371
///
جنسیت مونث
///وضعیت تاهل مجرد
///عنوان متن سوال؟
با سلام
سوال من از دوستان و همراهان این سایت اینه که چجوری میشه 1پسر رو متقاعد کرد که فراموشم کنه چند سال پیش با 1پسری اشنا شدم در حد تلفنی بعد خودم رابطه تلفنی رو قطع کردم 2سال بعدایشون دوباره زنگ میزدن تا اینکه من اشتباه کردم و جوابشون رو دادم در طول یک سال ونیم با هم فقط ارتباط تلفنی داشتم ایشون عاشق من شدن و منم علاقه بهشون پیدا کردمو بعد ایشون به خواستگاری من اومدن ولی پدرم قبول نکرد به خاطر نداشتن شغل و ...بعد از اینکه ایشون فهمیدن که نمیتونم با هم ازدواج کنیم سخت افسرده شدن حدود4ماه تلفنی باهاشون حرف زدم و متقاعدشون کردم که سرنوشت اینجوری خواسته و ....و قرار شد ارتباط تلفنی تموم بشه ولی ایشون 1ماه 1بار زنگ میزنن و گریه میکنن به حدی که واقعا منم نمیتونم فراموششون کنم به من بگید چیکار کنم که بتونن منو فراموش کنن و منم بتونم فراموششون کنم
نویسنده:مریم،
ارسال شده در چهارشنبه 18 ارديبهشت 1392 ساعت 01:27 قبل از ظهر،
4182 بار مشاهده شده،
12 نظر،
PDF،
amir12321
در
10 سال و 10 ماه و 26 روز و 20 ساعت و 8 دقیقه پیش گفته
سلام دوست عزیز
اول باید بگم لعنت به این تکنولوژی که انسان رو برده خودش کرده
شما که نمیخواهید تلفنی ازدواج کنید و یا زندگی مشترک تلفنی داشته باشید
اون اقا به نظر من مشکل داره
ازدواج یعنی قدم گذاشتن به شکوفایی نه درمانه و رسیدن به ارزو
کسی که هنوز گریه میکنه یعنی نمیدونه چی میخواد اون شما رو میخواد برای خلاء درونی خودش میخواد با شما کمبود های خودش رو پر کنه و با تغییر در دنیای بیرون نمیشه دنیای درون رو درست کرد یا احساس خوبی به وجود اورد
این اقا یه شخصیت وابسته داره که تمام مسولیت زندگی خودش رو بزاره روی دوش اون شخص اهل کار نیست ارزوهای دور و دراز داره و همیشه دیگران متهم میشن که چرا به من کمک نمیکنن و باید کمک کنن تا من پیشرفت کنم وهمه وظیفه دارن که کمک کنن و اگر کمک نکنند ظلم کردند
این اقا میخواد که شما جای مادرش رو بگیری و کارهاش رو انجام بدی احساساتش رو بخونی شادش کنی و....
میخواد که شما جای مادرش باشی و بزرگش کنی چون این اقا یه بچه 7 یا 8 ساله است که ریش داره و فیزیکش بزرگ شده
با واقعیت ها زندگی کن و احساس رو بزار کنار و یا برای همه عمر بسوز و بساز
در پناه خرد باشید
مریم
در
10 سال و 10 ماه و 25 روز و 17 ساعت و 39 دقیقه پیش گفته
ممنون دوستان
زینب جان نمیتونم به بابام بگم چون سر قضیه خواستگاری 2هفته بابام در مورد ایشون حرف زدن وبعد من قانع شدم..الان نمیخوام بابام بفهمه که من باز جوابشون دادم نمیخوام اعتماد بابامو از دست بدم.
در جواب اقا امیر درست گفتید واقعا سن ذهنی ایشون خیلی کم هست قبول دارم ولی من طاقت گریه کسی رو ندارم زود کم میارم در برابر گریه ایشون. درضمن اگه عین یه مرد بودن همون اول تموم میشد میترسم اتفاق بدی بیفته چون بچه هست هنوز.حرف خودکشی هم میزنن... واقعا نمیدونم چیکار کنم...
الان من دنبال یه جمله یه حرف موثر هستم که بهم بگید تا بتونم به اون اقا بگم و با خیال راحت گوشیمو خاموش کنم..بخدا میترسم یهو خاموش کنم ایشونم خودکشی کنن بعد ..............
نمیدونم بخدا یه راه حلی بدید تا بعد خاموش کنم...خیلی ممنون
amir12321
در
10 سال و 10 ماه و 24 روز و 21 ساعت و 9 دقیقه پیش گفته
با سلام
دوست عزیز من بهت قول میدم که یا خودکشی نمیکنه یا اگر بکنه جوریه که فقط جلب توجه کنه اون میخواد دیگران رو وادار کنه که بهش ترحم کنن و همش فیلمه
اصولا خودکشی در سن زیر 47 سال کمتر از 5 درصد خودکشی موفق و منجربه مرگ داره
خیالت راحت باشه اون خودکشی نمیکنه ولی اگر باهاش در تماس باشی حتما این کار رو میکنه
شما رهاش کنی و امیدش از شما بریده بشه حتما میره سراغ یکی دیگه که برای اون خودکشی کنه و جلب توجه کنه
اون چیزی این اقا میخواد توجه هستش که شما داری بهش میدی رهاش کنی دیگه رهات میکنه
ضمنا شما هم با این اخلاق که دلت زیادی برای دیگران میسوزه اخرش خودت و جوانیت رو به اتش میکشی
عقلت رو همیشه بزار جلو بازم میگم قبل از ازدواج همه نکات منفی رو با چشم باز ببین و اون ها رو رفع کن وبعد از ازدواج هر دو چشمات رو از حدقه بیرون بیار و بنداز دور
ازدواج شکوفاییه ارزو نیست درمان بدبختی هم نیست
در پناه خرد باشید
مریم
در
10 سال و 10 ماه و 23 روز و 14 ساعت و 28 دقیقه پیش گفته
ممنون از همه دوستان
من با ایشون دیروز صحبت کردم و ایشون قبول کردن که دیگه زنگ نزنن
و گفتن من زنگ نمیزنم فقط به خاطر خوشبختی من...
ولی یه شرط گذاشتن یا به عبارتی قول گرفتن که وقتی قرار شد با کسی ازدواج کنم قبل از عقد به ایشون بگم که قراره ازدواج کنم تا ایشون خیالشون راحت بشه یکی مواظب منه و بعد داماد بشن
حالا به نظر شما کار درستی هست؟؟ اشکالی نداره؟؟؟ اگه من به ایشون بگم وقتی دارم ازدواج میکنم مشکلی پیش نمیاد....
amir12321
در
10 سال و 10 ماه و 22 روز و 23 ساعت و 50 دقیقه پیش گفته
سلام دوست عزیز
بازم حرف از مواظبته یعنی چیزی که خودش نیاز داره فکر میکنه شما و دیگران هم بهش نیاز دارن
توصیه من اینه تماس ها رو به کلی فراموش کنید
به نظر این اقا : خوبه بهم قول داد هر وقت تماس گرفت بسته به موقعیتم تصمیم میگیرم که بازم وارد زندگیش بشم و یا نشم اگه نیاز داشتم که بازم میرم تو زندگیش اگر همکسی پیدا شد که مامانم بشه که من دیگه نیازی بهش ندارم
واین قول زنگ نزدن طولی نمیکشه خط رو عوض کن و با پدرتون یا مادرتون هم درمیون بزار مشورت بگیر و کمک
چیزی هست که بهش ثبات خلقی یعنی اینکه خلق و خوی مشخصی داشته باشیم این اقا با عدم ثبات خلق روبرو شده
موفق باشید