بازديدکنندگان:
سین
سال تولد 65 /// جنسیت مونث ///وضعیت تاهل در حال جدا شدن ///عنوان متن غیر قابل کنترل
سلام
در حال جدایی هستم .کم تحملم و بی حوصله .هیچ کس رو از اطرافیانم نمیتونم تحمل کنم حتی خودم رو
یکی رو دوست داشتم اما بهش نرسیدم سه سال پیش بود
اومد خاستگاریم نشستم باهاش حرف زدم حس کردم آدم سرد و مغروریه بهش نه گفتم ولی یه چند وقت بعد پشیمون شدم اما سودی نداشت سال بعدش با شوهر فعلیم ازدواج کردم یه روانی تمام عیار بود و با اینکه مدتی بود تحت درمان بود به شدت وحشی و پرخاشگر بوددو ساله از خونش بیرون اومدم اما طلاقم نمیده
خلاصه اینکه من قبلا از این اتفاقات هم زود عصبانی میشدم اما الان شدم یه روانی تمام عیار
امروز سر اینکه یه راننده به ماشینمون زد در حالی که همه به جز راننده توی ماشین بودن من مثل احمق های وحشی از ماشین اومدم بیرون و دویدم طرف راننده ای که بهمون زده بود و هم سن و سال بابام میزد و بهش پرخاش کردم
از خودم بدم میاد من یه احمق روانی غیر قابل کنترلم
از شوهرم هم بدتر شدم
همیشه خودم زندگی رو برای خودم جهنم میکنم حالا میفهمم که من لیاقت هیچ مردی رو ندارم حتی شوهر فعلیم .من توی این شهر به این کوچیکی دیگه آبرو ندارم...
نویسنده:سین، ارسال شده در يكشنبه 24 شهريور 1392 ساعت 11:36 بعد از ظهر، 6590 بار مشاهده شده، 1 نظر، PDF،