آیتمها

 

کارشناس

 

 

 

 

 

 

كاربري


 خوش آمديد, مهمان
 آي پي شما: 18.234.165.107

نام كاربري
پسورد
کد امنيتي  
 

 کاربران سايت:
 آخرين: aaaaaaaa

 بازديدکنندگان:


 کاربران حاضر در سايت:
  66.249.66.38
  66.249.66.162
  66.249.66.161
  66.249.66.160
  54.243.2.41
  54.221.43.155
  54.198.45.0
  54.196.27.122
  54.163.14.144
  54.160.243.44
  54.160.133.33
  52.91.84.219
  52.90.40.84
  52.54.111.228
  52.167.144.230
  52.167.144.205
  47.128.97.98
  47.128.62.229
  47.128.41.241
  47.128.39.170
  47.128.35.22
  47.128.35.216
  47.128.20.206
  47.128.18.51
  47.128.127.176
  47.128.121.115
  47.128.115.113
  47.128.110.162
  44.222.116.199
  44.222.104.49
  44.220.41.140
  44.213.75.78
  44.211.228.24
  44.204.65.189
  44.204.218.79
  44.202.183.118
  44.200.77.59
  44.200.74.73
  44.200.40.97
  40.77.167.76
  40.77.167.46
  40.77.167.28
  40.77.167.25
  35.175.172.94
  35.173.178.60
  34.234.83.135
  34.227.191.136
  34.227.112.145
  34.204.52.16
  34.204.196.206
  34.201.16.34
  3.94.150.98
  3.92.96.247
  3.81.221.121
  3.238.161.165
  3.236.145.110
  3.235.75.229
  3.235.227.36
  3.235.139.122
  3.231.146.172
  3.230.1.23
  3.227.252.87
  27.42.64.74
  207.46.13.17
  184.72.135.210
  18.234.165.107
  18.233.223.189
  18.232.188.122
  18.206.12.31
  174.129.59.198
  159.192.240.138
  157.55.39.49
  157.55.39.204

تبلیغات

اعلانات

مطالب دریافتی

بدون موضوع


عنوان متن دریافتی :  تورو خدا یکی بگه چکار کنم

سمیه

سال تولد 1366 /// جنسیت مونث ///وضعیت تاهل متاهل ///عنوان متن تورو خدا یکی بگه چکار کنم

   


سلام به همه دوستان
خانمی 26 سالم که 6سال از ازدواجم میگذره خوشی و نا خوشیم زیاد داشتیم ولی خوب گذشت ولی متآسفانه چند ماهی میشه به مشکل خوردم که دیگه نمیدونم چکار کنم. پارسال بهمن ماه با همسرم و خانوادش رفتیم مکه از مکه که برگشتیم تقریبآ یک ماه بعد واسم پیامک زیارت قبول ااومد که منم شمارشو نمیشناختم از اون روز به بعد بدبختی من شروع شد همسرم فکر میکنه من اون شخصو میشناسم حتی ازم به جرم خیانت شکایت کرد که چیزی ثابت نشد 5ماهه خونه پدرم هستم البته شب عید برگشتم ولی همسرم به زور منو تنها با خوتوادم فرستاد مسافرت بعد 13روز اومد دنبالم که انقدر رفتارش بد بود که مجبورم کرد دوباره بعد 3روز برگردم خونه بابام 3ماه بود واسه بچه اقدام کرده بودیم ولی وقتی برگشته بودم همش میترسید که باردار نشم دانشگاه میرفتم باید زنگ میزد صدای استادمو میشنید که باورش شه کجام دم به دقیقه دعوا راه مینداختو بدترین حرفارو بهم میزد....... بخدا تواین مدت واسه گناه نکرده خودشو خوانوادش بدترین تهمتارو بهم زدن از عفت فروشیو رابطه با پسره گرفته تا دزدی از خونه خودم بدترین فحشای عمرمو به خودمو خوانوادم دادن با همه این اوصاف نمیتونم دوریشو تحمل کنم 100نفرو واسطه کردم حرف تو گوشش نمیره غرورمو بخاطرش شکستم فایده نداشت میگه اگه میخوای برگردی باید از پسره شکایت کنی مهرتم ببخشی شاید برگردونمت از پسره شکایت کردم یارو اومده گفته منو نمیشناخته و اشتباه فرستاده و عذرخواهی کرده ولی شوهرم میگه این شکایت بدرد نمیخوره شما با هم تبانی کردید آخه من چکار کنم هرچی قسم میخورم یارو رو نمیشناسم باور نمیکنه همه میگن ازش جدا شو ولی هروقت به این موضوع فکر میکنم دیوونه میشم از یه طرف همه جا آبرومو برده بدترین رفتارارو با منو خونوادم داشته که امیدی به زندگی باهاش ندارم از یه طرفم نبودش دیوونم میکنه شدم مرده متحرک که نه با کسی حرف میزنم نه جایی میرم وقتیم کسی نیست گریه میکنم 5ماهه زندگیم اینجوریه واسه اثبات بی گناهیم گذاشتم هر کاری بکنه ، پرینت موبایلمو گرفت خطم 3ماه دستش بود با دوستام صحبت کرد تمام زندگیمو تمام خونمونو گشت چیزی پیدا نکرد خودش زنگ میزنه به همون شماره به پسره فحش میده باهاش دعوا میکنه پسره که جوابشو میده قاطی میکنه از من کینه میگیره خونوادشم چون از اول با ازدواجمون مخالف بودن ازین فرصت استفاده کردن تحریکش میکنن واسه طلاق. چند وقت پیش واسه اینکه تحت فشار باشه منو برگردونه واسه نفقم شکایت کردم چه پیش مشاور چه پیش قاضی شروع کرد به دروغ گفتن حتی گفت من چند بار قرص خوردم خودکشی کردم چه تضمینیه برگرده تو خونه من خودشو نکشه منم این حرفارو شنیدم با اینکه حکم به نفع من بود رضایت دادم.قفلای خونرم عوض کرده که من نتونم خودم برم خونه. تورو خدا شما بگید چکار کنم ریش سفیدوفامیلو مشاورو دوستو همه رو واسط کردم نشد خواسته هاشو بجز بخشش مهرم انجام دادم نشد همه جوره با دعوا با مهربونی با منطق بی منطق باهاش حرف زدم نشد نذر و نیاز کردم نشد دیگه مغزم جواب نمیده میگه نمیخوامت برو در خواست طلاق بده ولی نمیتونم نه بخاطر مهریه ، تحمل دوریش واسم سخته بخاطر شرایطمونم 100% مطمئنم بعد طلاق اون بدبخت میشه من خوشبخت اینو هم من هم تمام کسایی که مارو میشناسن میدونن ولی نمیتونم اینکارم بکنم شما بگید چکار کنم

 

نویسنده:سمیه، ارسال شده در يكشنبه 30 تير 1392 ساعت 01:03 بعد از ظهر، 17861 بار مشاهده شده، 27 نظر، PDF،



سعید در 10 سال و 8 ماه و 13 روز و 1 ساعت و 32 دقیقه پیش گفته

سلام آبجی

همسر شما بیماره و شما باید جدا بشی  به نظر من برید مشاوره تا مشاور به شوهرت این حرفا رو بزنه

worldmohammad در 10 سال و 8 ماه و 13 روز و 1 ساعت و 16 دقیقه پیش گفته

اگه میخواین به حرفا ماها گوش بدین مطمئن باشید هرکسی دیگه هم بیادبهت میگه برو طلاق بگیر وحقتو هم کامل ازش بگیرنه اینکه ببخشی .اون اگه دوستت داشت بعداین همه قضیه وفحش ورسوایی یخورده میتونست کوتاه بیاد .

باجداشدنش بهش نشون بده که چه کسی رو ازدست داده.خونوادش تاکی میخوان پیشش باشن؟؟؟؟؟؟ادمی که به زنش رحم نکردهیچکس دیگه هم بهش رحم نمیکنه.خودتوبیشترازاین کوچیک نکن اینم نگو که دوسش داری اون که قفل درخونه رو عوض کرده یعنی اینکه تورونمیخواد.شوهرشما دچار بدبینی زیادی هست وخونوادش هم هرطوری که هست میخان ردتون بکنن ارزش خودتو بدون ودرست تصمیم بگیر.

س:شماکه اون طرفو نمیشناختید چجوری براتون دقیقابعداومدن از مکه پیامای زیارت قبول میفرستاد؟؟؟؟

hasti در 10 سال و 8 ماه و 13 روز و 45 دقیقه پیش گفته

ناراحت نشو ولی متاسفم که اینقدر ضعیفی. متاسفم که خودتو برای یک آدم بی ارزش و احمق انقدر خورد میکنی.

اگر واقعا حق با توئه ولش کن بره به جهنم. بعید نیست اون بی غیرت دنبال بهانه بوده که طلاقت بده یا مهریه تو کنسل کنه که بعدش راهتتر ازت جدا شه. به هر حال یک آدم سالم اینطوری رفتار نمیکنه.

اخه دختر خوب یکم فکر کن این چیزهایی که میگی معنیش اینه که این شخص اصلا دوست نداره. چون شرط اول یک رابطه اعتماده. پس چرا خودتو توو دست و پاش میندازی. تا بچه نداری ازش جدا شو.

aboalfazl در 10 سال و 8 ماه و 12 روز و 23 ساعت و 9 دقیقه پیش گفته

عجيب كه بعدازشيش سال هنوزشوهرتون بهتون اعتماد نداره.اعتمادتوزندگي خيلي مهمه.به نظر من ميشه اين كار وهم به حسابه علاقه زياد به شما گذاشت وهم خسته شدن از شما.با اين همه كارايي كه شما كردي ولي بازم همسرتون نپذيرفته همون مورد دوم يعني ازتون خسته شده.اما شما بهش بگين چقد دوسش دارين بيشتر بهش محبت كنيد ازش بخواين يه فرصت دوباره بهتون بده.البته من نظر خودم گفتم چون با دروغ هايي كه همسرتون گفته اينطور به نظر مياد كه ازتون خستست نسبت بهتون سرد شده اما با توكل به خدا ميشه اين مشكل حل كرد

donya در 10 سال و 8 ماه و 12 روز و 22 ساعت و 9 دقیقه پیش گفته

از اول زندگیت این درگیریا و جر وبحثا نبوده

معلوم نیس دلیل این رفتارای همسرت چیه و چرا اینطوری شده

اینهمه شک و بی اعتمادی از کجا اومده!

بهرحال الان باید واقع بین باشی آینده نگر باشی خودتو دوست داشتی باشی

ولی متاسفانه با حرفایی که از خودت گفتی داری خودتو ب پاش فنا میکنی

فقط از سر دوست داشتن

ببین عزیزم اینجا دیگه عشق و علاقه حرف نمیزنه چون اگه ب  دلت کار داشته باشی

حالا حالاها اسیر و گرفتارش می مونی همونطور که این چند ماهو با گریه وبی احترامی

دیدن گذروندی اینجا فقط باید ببینی منطق چی میگه

خانواده همسرت مخل آسایشتونن خوده همسرت هم نمیخواد ادامه بده

پس تو چی رو میخوای نگه داری!

اگه همسرت حرفی از طلاق نمیزد یا اگه کارایی که میکرد دست خودش نبود و خودشم

ناراضی بود از کاراش اینجا میشد کاری کرد و امیدی بود

ولی الان..

donya در 10 سال و 8 ماه و 12 روز و 22 ساعت و 3 دقیقه پیش گفته

اصلا بگو تو از همسرت چی میخوای؟ بجز محبت و اعتماد و وفاداری چیز دیگه ای میخوای؟

هیچکدوم اینا توی همسرت دیده نمیشه و تو نباید فقط ب  خودت نگاه کنی و بگی

تحمل دوریش سخته و و نمیتونم جدا شم

همیشه جدایی ناکامی و تباهی نیست بعضی وقتا جدایی میشه راه نجات نور امید

اگه همسرت زندگی با تو رو بخواد ب این کاراش خاتمه میده چون خودشم خوب میدونه

که تو خطا و گناهی نکردی ولی چون خودش میلی ب ادامه زندگی نداره این رفتارا رو پیش میبره

تا عشق تو از سرش بیفته

بازم خدا عالمه ب همه چی

بیشتر از این ب  خودت عذاب نده واسه نگه داشتن زندگی ای که همسرت هیچ تلاشی

نمیکنه که هیچ خرابترش هم میکنه , دست و پا نزن

نگران بدبخت شدنش هم نباش هیچ کس از یه ثانیه بعد خودش خبر نداره

چه برسه ب آینده زندگی

تو فقط خودتو نجات بده اگه خودتو دوست داری

مرجانه در 10 سال و 8 ماه و 12 روز و 5 ساعت و 32 دقیقه پیش گفته

سمیه جان، زندگی زناشویی بر پایه جرمت حفظ میشه و وقتی حرمت ها شکسته میشه دیگه حفظ اون سخته و اگرم حفظ بشه چندان شیرین نیست،

شوهرتون رفتار های عجیبی داره که ی جورایی غیر طبیعی بنظر میاد، اگه از اول اینطور بوده یعنی شکاک و بد دهن، که خب مشکلش ریشه ایه و شما باید بیشتر از هر چی به فکر سلامت روح و روان خودت باشی چون اصلا این موارد برای یک زن قابل تحمل نیست، ولی اگه این رفتارهاش مقطعیه، و الان مدتی است که اینطور شده که خب باید بررسی بشه ببینی دلیلش چیه، ( شاید می خواد به بهانه ای تو رو از زندگی ش خارج کنه شاید) در هر حال شما نباید این وسط تباه بشی،

بعد هم دوست خوبم، ببشین با خودت فکر کن ببین این چند سال زندگی مشترک به چی رسیدی؟ چه چیزایی بدست آوردی(منظورم مادی نیست ها)؟ چقدر احساس شادی و سعادت کردی؟ چه ارزش هایی بدست آوردی؟ ( یا خدای نکرده بی ارزش هم شدی؟) اینها چیزایی که باید بدون احساس در موردشون فکر کنی، ببین دوست من هدف هر کسی از زندگی سعادت و آسایش و آرامشه، وقتی اینها رو نداری چرا باز می خوای به همون زندگی برگردی؟ منطقی باش و از خدا کمک بخواه و هرگز هرگز ارزش خودت رو بخاطر همسرت نادیده نگیر.

در ضمن شوهری که اینقد بی اعتماد هست و توهین هم میکنه ابدا نباید مهریه رو ببخشی.

raneli در 10 سال و 8 ماه و 12 روز و 5 ساعت و 6 دقیقه پیش گفته

سلام. متاسفم واسه این شرایط

ولی من اگه بودم (با توجه به اینکه کار مثبت فایده نداشته) مقابله به مثل می کردم. می گفتم تو اون پسره رو فرستادی تا به این بهانه منو مجبور کنی مهرمو ببخشم و تو بری با دختری که حتما باهاشی!

نذار یه طرفه بهت حمله کنه، با این کار اونم می فهمه که ریختن آبرو پیش این و اون درد داره و متوجه کارش میشه

nina در 10 سال و 8 ماه و 12 روز و 4 ساعت و 52 دقیقه پیش گفته

با سلام

به نظر من همسرت دو حالت بیشتر نداره:

1- یا ازت خسته شده و دنبال بهونه میگرده که طلاقت بده

2- یه بیماری روانی جدی داره

در هر دو حالت سعی کن ریشه یابی کنی درضمن همزمان باید سعی کنی نظر خانوادشم نسبت به خودت عوض کنی.خاناده خیلی تاثیر رو نظر پسرا میذارن مخصوصا مادرشون.با هر کدوم جداگانه و مثلا مخفیانه سعی کن رابطه تو درست کنی و همزمان دلیل دلزدگی همسرتو ریشه یابی کرده و اوضاع رو عوض کنی.چون خیانت و ... همهش بهونه س.سعی کن از روانشناسم کمک بگیری و بفهمی آیا  همسرت مریض روانیه؟و چجوری میشه درمانش کرد.به همرت بگو طلاقو قبول داری و مهرتم میبخشی به شرطی که سه ماه با هم زندگی کنید بدون دعوا و اعصاب خرد کنی و...بگو برای حفظ آبرو سه ماه تظاهر کن بعدش خودم درخواست طلاق در قبال مهریه میدم

با این کلک از این فرصت استفاده کن بهش نزدیک شی و اوضاع رو عوض کنی

امیدوارم موفق بشی

aboalfazl در 10 سال و 8 ماه و 12 روز و 4 ساعت و 38 دقیقه پیش گفته

من ي سوال از كاربران داشتم  چطورميشه ي پيامك بعدازشيش سال درست بعداز زيارت ايشون بياد به نظر شما يكي از اشنايان كه نسبت به زندگي ايشون حسادت داشته اين كار نكرده يا شايد با رفتارهايي كه شوهرشون نسبت به اين موضوع كوچيك بي اهميت داره و عزمشون واسه طلاق به نظر شما اين يه بازي از سوي همسرشون نيست

aboalfazl در 10 سال و 8 ماه و 12 روز و 4 ساعت و 36 دقیقه پیش گفته

من با نظر هستي خانوم هم كاملا موافقم

donya در 10 سال و 8 ماه و 11 روز و 18 ساعت و 29 دقیقه پیش گفته

ابوالفضل جان

سمیه نوشته 6 سال از ازدواجش گذشته

بهمن ماه پارسال مشرف شد ب سفر مکه

یه ماه بعد از سفر حج پیامک رسید نه شش سال بعد از زندگیش

این دلیل هم میتونه باشه

بنظر نمیاد یه آدم نرمال که تا حالا هیچ خطایی از همسرش ندیده

تا این حد مشکوک و بددل و بی انصاف باشه

یا از درون مشکلی داره یا نقشه اس

roshanak در 10 سال و 8 ماه و 11 روز و 14 ساعت و 39 دقیقه پیش گفته

سلام . با نظر آقا ابوالفضل کاملا موافقم چنین احتمالی هم میتونه وجود داشته باشه.جا لب اینجاست چنین جریانی برای یکی ازآشنایان ما هم اتفاق افتاد که تهمت به خانمش زدن و بعد از آن طی یه سری جریانات خانمش رو راضی میکنه مهریه اش رو حلال میکنه و بعد از آن سریع طلاقش داد و آخرش مشخص شد مرده خودش با کسی بوده .

ما به شوهر شما چنین نسبتی نمیدهیم اما بعید هم نیست .و چنین کسی  ارزش موندن در کنارش رو نداره و خودتو بیش از این اذیت نکن  تا بچه نداری میتونی ازش جدا بشی.

 

((زندگی میکنم حتی اگر بهترین هایم را ازدست بدهم.چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد،بگذار هرچه از دست میرود برود،من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد ،حتی زندگی را..ارنستو چگوارا))

miladboukani در 10 سال و 8 ماه و 11 روز و 12 ساعت و 7 دقیقه پیش گفته

حالا گیرم که همه عادتهای بدشوترک کرد و خوب شد (که غیر ممکنه).ولی اگه شد هم دیگه هیچ احترام و محبتی بین خونواده هاتونم نمونده و مطمئن باش که بهترین راه جدایی تونه

ولی این احتمال هم وجود داره که شاید همسرتون یکی دیگه رو دوست داشته باشه و دیگه نخواد با تو باشه واسه همین بهونه میاره ...

سمیرا805 در 10 سال و 8 ماه و 11 روز و 3 ساعت و 23 دقیقه پیش گفته

حرمتایی که بین شما از بین رفته درست شدنی نیست و از طرفی هم همسر شما از کاراش پیداس قصد زندگی با شما را نداره. با فکر اینکه نمیتونی بدون اون تحمل کنی بقیه زندگیتو نابود نکن. یه پایان غم انگیز بهتر از غم بی پایانه! نذار همه عمرت به صرف وابستگی به مردی که داره به هر روشی تو رو از زندگیش میندازه بیرون، از بین بره و تنها حسرت و ناراحتیش باهات بمونه.

setarehhh در 10 سال و 8 ماه و 11 روز و 1 ساعت و 59 دقیقه پیش گفته

سلام سمیه جان ، امیدوارم هرچه زودتر تصمیم درستی درباره زندگیت بگیری و به آرامش برسی ، واقعا نمیدونم چی بگم چون اگر من هم جای تو بودم تمام تلاشم رو میکردم تا اجازه ندم زندگیم از دستم بره و مثل تو راضی به از هم پاشیدن زندگیم نمیشدم ، البته این احساس هر زنی نسبت به زندگیشه ! زندگی های امروزی باید با چنگ و دندون حفظ بشن ، وقتی حرفای دوستان رو خوندم که این اتفاقات ممکنه یه توطئه باشه خیلی ناراحت شدم ، اون هم بخاطر شرایط امروز جامعه خودم که چه خطراتی در کمین زندگی هاست. سمیه جان همه جوانب رو در نظر بگیر ، ممکنه شوهرت در جریان باشه ، و ممکنه در جریان نباشه ، 6 سال باهاش زندگی کردی ، به نظرت همچین مردی هست که نسبت ناپاکی به کسی بزنه ، یا اینکه باور این مساله واست محاله .

توکلت به خدا باشه ، همه جوانب رو در نظر بگیر بعد تصمیم بگیر، سمیه جان هیچ کس به اندازه خودت از شرایط زندگیت آگاه نیست.

karshenas در 10 سال و 8 ماه و 6 روز و 3 ساعت و 12 دقیقه پیش گفته

با سلام



مشاوره حضوری دو طرفه لازم است





شما میتوانید جهت بهره مندی از خدمات مشاوره آنلاین عضو سایت تنظیم خانواده شوید

دیدگاه در 10 سال و 8 ماه و 4 روز و 16 ساعت و 52 دقیقه پیش گفته

باسلام و احترام؛

خوبِ من، میدانم دختر متعهدی همچون شما در این مدت چه‌ها از همسر و خانواده خود شنیده‌ که اینطور بهم ریخته است. علاقه شما را به ادامه‌ی زندگی را نیز درک می‌کنم و به هیچ عنوان تلاش در سرزنش شما و احساس‌تان نمی‌نمایم.

ای‌کاش همسر شما مخاطب ما بود و می‌گفتیم: هیچ‌گاه از کسی که دوستش دارد، دلتنگش می‌شود و به او اهمیت می‌دهد، غفلت نورزد. شايد زمانی از خواب بيدار شود و بفهمد هنگامی‌­كه بدنبال ستارگان بوده، ماهي همچون شما را از دست داده است­. و همچون دیالوگ ماندگار روباه در کتاب شازده کوچولو به وی میگفتیم، انسان ها این حقیقت را فراموش کرده اند، اما خوبِ من تو نباید فراموشش کنی. تو تا زنده‌ای نسبت به چیزی که اهلی کرده ای مسئولی!

بهرحال پُرواضح است که همسرتان دچار بدبینی و سوءظن مفرطی‌ست و متأسفانه به دلیل آنکه خانواده‌شان از ابتدا با ازدواج ایشان با شما مخالف بودند تحت تأثیر آنان نیز قرار گرفته است. و البته ممکن است خدای‌ناکرده شما در بستر نامناسب برای ازدواج بایکدیگر آشنا شده‌اید. دوستِ من، باتوجه به توضیحات جنابعالی این دریافت می‌شود که ممکن است همسر شما جزء افرادی نباشد که به آسانی اشتباه دیگران را ببخشد.اين گروه از افراد كسانی هستند كه احترام و اعتماد در زندگي­شان خيلي راحت از دست مي­رود؛ بنابراين اميدوارم حواس­تان باشد که خيلي پخته عمل نماييد؛ زیرا مسلّم است كه شما زمانی می‌توانيد تأثير مثبت مورد انتظار را بر ایشان داشته باشيد كه در فرآیند تأثيرگذارى بر وی، او نيز انعطاف‏پذيرى و حقيقت‏طلبى را پيشه خود سازد، وگرنه قضيّه همان می‌شود كه در مورد شكايت شما براي مزاحم تلفني رخ داده و نهايتاً شما را متهم به تباني نيز نموده است. بهرحال همانطور که توصیه شد، من‌هم اساسی‌ترین راه‌حل را مراجعه به مراکز مشاوره می‌دانم. طی فرآیند مشاوره‌ای شما نیز باید صبوری بخرج دهید تا انشالله مشکل به مرور زمان رفع گردد. پیروز باشید

سمیه در 10 سال و 8 ماه و 3 روز و 6 ساعت و 27 دقیقه پیش گفته

 سلام 

ضمن تشکر از تمام دوستان عزیزم  مواردی که پرسیدید رو جواب میدم

1. شخص مزاحم گفته پیام زیارت قبول رو برای دوستش فرستاده به اشتباه برای من اومده

2. تا حالا چند نفر به من گفتن که همسرم شیشه مصرف میکنه و شیشه توهم زا هست

3. تو این مدت همسرم با دوستان مجرد و ناخلفی که به منزل ما اومدن زندگی میکنه که اونها بیشتر همسرم رو تحریک میکنن

4. خودم پیش مشاور رفتم ولی همسرم به هیچ عنوان نمیاد

5. اشنایی همسرم با من به عنوان دوستی نبود ایشون همکار برادرم بود و کاملا رسمی ازدواج کردیم

6. به اینکه همسرم دنبال زن دیگه ای نیست مطمئنم

7. خانواده همسرم سطح فرهنگ پایینی دارن و نمیتونم روی کمکشون حساب کنم

8. به اینکه همسرم هم مثل خودم منو دیوانه وار دوست داره ایمان دارم

9. تا برطرف نشدن این شک نمیتونم برگردم به خونمو باهاش باشم

یه دوست در 10 سال و 8 ماه و 1 روز و 22 ساعت و 15 دقیقه پیش گفته

من با نظر هستی جان کاملا موافقم

hasti در 10 سال و 7 ماه و 29 روز و 6 ساعت و 13 دقیقه پیش گفته

سمیه جان شما دوست داشتنو چی معنی میکنی؟

فکر میکنی این کارهایی که میکنه علامت دوست داشتنه؟

نکنه با این خیال داری از حق و حقوق خودت میگذری و اجازه هر رفتاری رو به اون و خانوادش میدی؟

ریحانه در 10 سال و 7 ماه و 17 روز و 18 ساعت و 30 دقیقه پیش گفته

عزیز دلم ارزو میکنم به حق اون مکه ای که رفتی خدا مشکلتو حل کنه ای کاش برادرت با همسرت صحبت کنه بالاخره دوست بودند و حرف همو میفهمن  .

رها در 9 سال و 11 ماه و 16 روز و 2 ساعت و 1 دقیقه پیش گفته

به جز اینکه شوهرت مریضه تو هم مریضی .... چون حتی خودتو دوست نداری

سپیده در 8 سال و 7 ماه و 25 روز و 20 ساعت و 17 دقیقه پیش گفته

شما آدم واقع بینی نیستید. در رویاهایتان زندگی میکنید و قدرت تمیز واقعیت از رویا را ندارید. معنی دوست داشتن را نمیدانید و مدام خودتان را گول میزنید. شوهر شما به احتمال قوی طبق گفته دوستانش که خودتان اشاره کردید مواد مصرف میکند و دچار چنین توهماتی شده است.از طرفی ممکن است این پیامک هم نقشه ی خودش باشد تا با زیرکی شما را مجبور کند مهرتان را ببخشید و براحتی طلاقتان بدهد و از دستتان خلاص شود. ممکن است کس دیگری در زندگی اش باشد یا تحت تاثیر خانواده فقط میخواهد به هر قیمتی از شما جدا شود. انگیزه مهم نیست هدف مهم است. حتی اگر پیامک نقشه خودش نباشد ایشان این موقعیت را غنیمت شمرده و به نحو احسن از مشکل پیش آمده سو استفاده کرده است. کسی که بعد از شش سال زندگی به همسرش اعتماد ندارد و چنین تهمتهایی میزند یا مشکل روانی یا مشکل اخلاقی جدی دارد و یا دیگر او را دوست ندارد و دنبال بهانه ای برای خلاصی است. بهتر است دیگر خودتان را گول نزنید و از حرفایی مثل اینکه ایمان دارم دوستم دارد آنهم دییییوانننهه وار!!!!!!!!!! اجتناب کنید و قبل از اینکه صاحب یک بچه شوید و او را هم مثل خودتان بدبخت کنید به این زندگی فلاکت بار پایان دهید. ضمن اینکه حرفایی ایشان در مورد خودکشی و تهمت قرص خوردن خیلی خطرناک است و ممکن است در صورتی که نتواند از این طریق از دست شما خلاص شود نقشه بعدی خود را برای رهایی از شما با به خطز انداختن امنیت جانیتان اجرا کند. قدر و حرمت ارزش انسانی خود و خانواده تان را بدانید و به خدا توکل کنید و راهتان را از چنین آدمی جدا کنید شاید خدا خودش این فرصت را به شما داده تا از شر چنین شوهر و خانواده اش که شما را نمیخواهند رها شوید. مطمین باشید خدا همیشه بهترینها را برای انسان میخواهد و یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است. با توصیفات شما از زندگیتان که از همان ابتدا غلط پی ریزی شده و با آگاهی از اینکه خانواده ی همسرتان شما را نمیخواهند تن به چنین ازدواجی داده اید اگر هم سر این موضوع کارتان به جدایی نکشد بیشک دیر یا زود بهانه ی دیگری با رنگ و بوی دیگر و پرده دری و حرمت شکنی بیشتر سرنوشت جدایی را برایتان رقم خواهد زد امیدوارم قبل از آن خودتان را از این مهلکه رها کرده باشید و بیش از این خودتان را به کسانی که شما را نمیخواهند تحمیل نکنید مگر اینکه خودتان هم از سطح فکری چندان بالایی برخوردار نباشید و از غم فرح انگیزی که برای خودتان ساخته اید همچنان لذت ببرید و با افکار پوچی مثل دوستش دارم و دوستم دارد و دوری اش برایم سخت است فعلا خودتان را سرگرم کنید. حق نگهدارتان

رها در 8 سال و 1 ماه و 22 روز و 13 ساعت و 47 دقیقه پیش گفته

عزیزم منم دقیقا شرایط توروداشتم وخوب درکت میکنم من بعد12سال زندگی خوب باهمسرم دقیقا همین اتفاقاتی که براشما افتادبرامن هم افتادمنکه از17سالگی پا به خونه همسرم گزاشتم وباعشق دوسشداشتم یهوشروع کرد به تهمت زدن به من وگفت با ریست رابطه داری تاجایی که برام ابرویی نزاشت به مرز جنون رسیدم ازقسم گرفته تاپزشکی قانونی منوبرد من برای اینکه بهش ثابت کنم اشتباه میکنه هرکارخواست گزاشتم انجام بده هرجا که خواست برد امانشدحرفش فقط طلاق بود بعدکلی کتکو تهمت رازی شدم به طلاق و همه چیم روبخشیدم خداشاهده بادوتاچمدون لباس ازخونش اومدم بیرون وپسرم بجای حق وحقوقم ازش گرفتم بعد گذشت ی مدت فهمیدم که بایک خانم رابزه داشته وتمام این کارها وتهمتا بخاطراین بکودخ که کاری کنه من خودم باپای خودم برم و حق وحقوقم نگیرم حالا که یسال گزشته پشیمون شده و برگشته التماس میکنه که حلالم کن اشتباه کردم برگرد تواین یسال بلاهای زیادی سرم اومده که فهمیدم همش بخاطر دلشکستن توبوده و تهمتی که بهت زدم امامن هیچوقت برنمیگردم و بزرگترین عذاب بهش میدم اونم اینکه خودمو ازش میگیرم باوجوداینکه هنوزم عاشقانه دوسشدارم ولی هرگزنمیبخشمش حتی به پام هم افتاده اما بی فایده هست شمارم عزیزم قوی باش

حسام در 6 سال و 6 ماه و 2 روز و 6 ساعت و 2 دقیقه پیش گفته

سلام

اگر شما پیامه دریافتی رو جواب ندادید که شاید هرکسی دشمنی داشته باشه یا اشتباه بفرسته و اینکه باید چکار کنید رو همه میدونن و بهتون گفتن و چندتا راه داره اثباته بی گناهی.

ولی اگر پیام رو جواب دادید

 با عرض شرمندگی بنده هم با شوهرتون موافقم

ارسال یک نظر جدید

نام شما
ايميل (منتشر نخواهد شد)
آدرس وبسايت
كد امنيتي