آیتمها

 

کارشناس

 

 

 

 

 

 

كاربري


 خوش آمديد, مهمان
 آي پي شما: 3.236.111.234

نام كاربري
پسورد
کد امنيتي  
 

 کاربران سايت:
 آخرين: aaaaaaaa

 بازديدکنندگان:


 کاربران حاضر در سايت:
  66.249.66.161
  54.84.65.73
  54.81.185.66
  54.242.75.224
  54.235.6.60
  54.225.1.66
  54.224.52.210
  52.205.218.160
  52.167.144.186
  52.167.144.185
  52.167.144.175
  47.128.52.225
  47.128.48.240
  47.128.48.204
  47.128.36.126
  47.128.36.10
  47.128.35.99
  47.128.33.213
  47.128.33.199
  47.128.28.44
  47.128.26.8
  47.128.26.109
  47.128.25.97
  47.128.25.85
  47.128.25.72
  47.128.127.55
  47.128.123.241
  47.128.123.216
  47.128.123.192
  47.128.121.11
  47.128.120.41
  47.128.118.133
  47.128.116.17
  47.128.115.76
  47.128.113.93
  47.128.111.58
  47.128.110.186
  47.128.110.135
  44.220.245.254
  44.213.99.37
  44.197.113.64
  40.77.167.71
  40.77.167.50
  34.230.84.106
  3.236.111.234
  217.113.194.159
  217.113.194.158
  217.113.194.157
  217.113.194.156
  217.113.194.155
  217.113.194.154
  217.113.194.153
  217.113.194.152
  217.113.194.151
  217.113.194.150
  217.113.194.149
  217.113.194.148
  217.113.194.147
  217.113.194.146
  217.113.194.145
  217.113.194.144
  216.244.66.201
  17.241.75.137
  166.88.232.35
  154.84.132.99
  154.54.249.202
  100.25.40.11

تبلیغات

اعلانات

مطالب دریافتی

بدون موضوع


عنوان متن دریافتی :  عاشق همیم

تک ستاره

سال تولد 1372 /// جنسیت مونث ///وضعیت تاهل در دوره شناخت ///عنوان متن عاشق همیم

   


دوستان سلام
تلفنی با هم آشنا شدیم. قصدمونم یه دوستی ساده بودش. تا نزدیک 5 ماه. حدود یه ماه پیش من رابطه رو تمومش کردم 15 روز از هم بیخبر بودیم البته قبلشم چندبار این اتفاق افتاد ولیخب 2-3 روز بیشتر طول نمیکشید بعداز 15 روز برگشتم گفتش که: نمیخوام از دست بدمت. باید مال خودم بشی. و بهم پیشنهاد ازدواج داد.. طول ارتباطمون خیلی زیاد غیر مستقیم امتحانش کردم داره کم کم باورم میشه که واقعا دوسم داره...با وجود اینکه باهم اختلاف طبقاتی هم داریم (اون از من وضعیتش بهتره) سوژه های مناسب هم واسش خیلی زیاده. مثلا پدرش اصرار داره که با دختر عمه ش ازدواج کنه بهشم قول داده که همه اموالشو به اسمش بزنه ولیخب موافقت نمیکنه. میگه میخوام رو پای خودم باشم. بخاطرهمین پدرش باهاش قطع رابطه کرده.چندین بارم بهش گفتم که درمورد فرصتاش خوب فکر کنه. ولی میگه فقط تورو میخوام.همه شرایطمم بهش گفتم قبول کرده. مثلا اینکه تا یکی دوسال به احترام آبجی بزرگم باید تحمل کنه (قبول کرده اینم) چندین بار امتحانش کردم من فک میکنم قصدش پاکه چون اگه نیتش چیز دیگه ای بودش اقلا یه بار یه درخواست نابجا میداد یا که من گفتم دوسال تحمل کن میزد زیر حرفش یه بارم گفت پولم کم اومده گفتم انتقال میدم قبول نکرد.
به معیارامم نزدیکه . همدیگه رو واقعا دوس داریم. قراره آخر تابستون همدیگه رو ببینیم. فقط عکس همدیگه رو دیدیم. حالا موندم چیکار کنم؟ یه ریسکه بنظرم ... تو ذوقم میخوره اگه ردش کنم کمکم کنید لطفا
مرسی .

 

نویسنده:تک ستاره، ارسال شده در دوشنبه 13 خرداد 1392 ساعت 11:37 قبل ‏از ظهر، 11799 بار مشاهده شده، 38 نظر، PDF،



sara در 10 سال و 9 ماه و 21 روز و 20 ساعت و 47 دقیقه پیش گفته

به نظرم قبل از هر اقدامی یا تصمیم گیری ای,همدیگه رو ببینین.

مطمئن بشین احساستون , همون احساسی که پشت تلفن به هم دارین .

ببینید میتونید رو در رو هم با هم ارتباط برقرار کنید؛یا نه.

به اصطلاح ببینید به دل هم میشینید یا نه.

و یه پیشنهاد مهم تر این که:

با هم قرار بذارین,که اگه هر کدومتون,توی دیدار نظرتون عوض شد؛بدون رودربایستی و مستقیم به هم بگین..که اگر رابطتون ادامه پیدا کرد؛این ذهنیتو نداشته باشین که به زور همدیگه رو قبول کردین؛فقط برای اینکه به هم وابسته شدین.

البته  قبل از دیدار به اینم فکر کن,که شاید همدیگه رو نخواسته باشین..واین موضوع نباید رو اعتماد به نفس هیچکدومتون تاثیر بذاره,چون این حق هر کسی هست که انتخاب کنه..شاید انتخابی که من دارم از طرف شما مضحک باشه ولی این موضوع کاملا نسبیه و البته سلیقه ای .همین

برات آرزوی موفقیت میکنم.

شنتیا در 10 سال و 9 ماه و 21 روز و 20 ساعت و 32 دقیقه پیش گفته

رابطه تلفنی. یعنی تا حالا همو ندیدید.؟

اصلا خوب نیست. شما درگیر احساست شدید.

فقط همین

ترانه در 10 سال و 9 ماه و 21 روز و 19 ساعت و 50 دقیقه پیش گفته

سلام دوست عزیز.فقط با ارتباط تلفنی نمیشه شناخت درستی از ی نفر پیدا کرد ، رو حرف نمیشه حساب باز کرد ،میدونم دلبستی ولی احساسو بذار کنار با عقلت راه چاره رو پیدا کن. چه میدونی حرفاش راست باشه ،چه میدونی از چه خونواده و تباریه ،دختر خوب سنت کمه و دختر هم از طریق گوش عاشق میشه مواظب دلت باش .من ی بار از طریق تلفن با کسی آشنا شدم عاشق شدم . اونم دوسم داشت ولی بهم خیانت کرد امیدوارم تو مثل من نشی.از خواهر بزرگت اجازه بگیر که این آقا بیاد خواستگاریت و همه چی رسمی بشه و خونوادتم راجبش تحقیق کنن.

donya در 10 سال و 9 ماه و 21 روز و 19 ساعت و 38 دقیقه پیش گفته

چون انتظارشو نداشتی و اون موقع نسبت به همه بدبین میشی و دیگه اعتماد کردن برات سخت میشه این اتفاق برای خیلی ها افتاده

در مورد اینکه چیکار کنی چون شما قصدتون ازدواج هست برای دیدن همدیگه قبلش باید بری به پدر و مادرت بگی و توضیح بدی که همچین کسی هست اونا حق دارن باید بدونن تا کمک کنن

و دیدن اون آقا پسر باید با اگاهی خانواده ات و رضایت اونا باشه چون بقول خودش که گفته تو باید مال من بشی آخرش باید خانواده ها بدونن ولی نباید بذارین آخر باید از همین اول همه بدونن

و اونم بفهمه که تو در  درجه اول رضایت خانواده ات برات مهمتره و بدون خواست اونا کاری نمیکنی اینطوری خیالت از همه بابت راحت تره دیگه ترس از هیچی هم وجود نداره

به خودشم بگو که واسه ادامه رابطه از جانب تو باید خانواده ام اطلاع داشته باشن تا اگر خودشم

واقعا جدی بوده دست بکار شه چون میگم شاید فقط ادعا کرده و حرف بزرگ زده

من که خبر ندارم ولی جنبه مثبت و منفی رو درنظر میگیرم

این نظر من بود امیدوارم خوب فکراتو بکنی و عاقلانه تصمیم بگیری تا عاشقانه زندگی کنی

noshin در 10 سال و 9 ماه و 21 روز و 18 ساعت و 48 دقیقه پیش گفته

ترانه جان:

اینکه نمیشه با ارتباط تلفنی همدیگه رو شناخت,درسته.

ولی خب,خیلی وقتا پیش اومده که در دوران نامزدی هم که خانواده ها در جریان بوده,دختر و پسر همدیگه رو نمیشناسن و بعضا دروغ هم میگن و مشخص نمیشه از چه تباری هستن.



ارتباط تلفنی,دلیل بر بد بودن اشخاص نیست.دوستمون که با این دلبستگی از این رابطه حرف میزنه,فکر نمیکنم با حرفای ما قرار باشه ارتباطشو قطع کنه...پس بهتره حداقل کمکش کنیم  رابطشو درست ادامه بده.

و البته با ترانه عزیز موافقم که سن شما هم خیلی کمه.برای انتخاب یه نفر برای ازدواج هنوز وقت داری.



به نظرم قبل از دلبستگی شدیدتر به هم,تصمیم بگیرین همدیگه رو ببینین.

هر چی بیشتر دیدن همدیگه رو به عقب بندازین,جز وابستگی بیشتر و" بدون هدف" نتیجه دیگه ای نداره.

چرا آخر تابستون؟؟؟

mahdi999w در 10 سال و 9 ماه و 21 روز و 15 ساعت و 21 دقیقه پیش گفته

دوست عزیز بااحترام باید بگم که شما بی هدف دارید به همدیگه عادت عادت عادت میکنید فقط عادت کردید که با هم در ارتباط یباشید.اگر واقعا بهم علاقه دارید سعی کنید همدیگرو ببینید نه یک بار چند بار این کارو بکنید مثل من درگیر احساسات نشید لطفا

mahdi در 10 سال و 9 ماه و 20 روز و 19 ساعت و 4 دقیقه پیش گفته

من از زندگی تو هوات خستم / ازت خستمو باز وابستم

نگو ما کجاییم که شب بین ماست / خودم هم نمیدونم اینجا کجاس

بیا با هوای دلم سر نکن / بهت راست میگم تو باور نکن

از این فاصله سهممو کم نکن / بهت خیره میشم نگاهم نکن

تو رنجیدیو دل ندادم بری / خودم رو فراموش کردم تو یادم بری

تو یادم بری زندگیم سرد شه....

ولی هر شب از خواب من رد شدی /به هر راهی رفتم تو مقصد شدی

درست لحظه ای که ازت میبرم/تحمل ندارم شکست میخورم

نمیشه تو این خونه پنهون بشم /بهم سخت میگیری اسون بشم

اگه پای من جاده رو برنگشت /فراموش کن بین ما چی گذشت....

تک ستاره در 10 سال و 9 ماه و 20 روز و 14 ساعت و 56 دقیقه پیش گفته

سلام از نظراتت تک به تکتون ممنونم...

1-فعلا شرایطم برای ملاقات مهیا نیس. خصوصا اینکه یکی از اقوام نزدیکم به رحمت خدا رفتش همین چند روز پیش...بخاطر همین فعلا رابطه مون قطعه-گوشیمو خاموش کردم....

2-اگه به خونوادم بگم و بعد بفهمم که تصمیم طرف فقط درحد یه حرف بوده ضایع بازی میشه کمی. و این مسئله مانعم میشه. ضمنا من به خونواده چی بگم آخه؟؟ بگم تلفنی آشنا شدیم؟ یا ...؟؟؟؟ کمممممکککککککککککککککک!

3-نوشین جان آخر تابستون بخاطر اینکه شرایطم کمی بهتر میشه اون موقع...

4-من میخوام بدونم که آیا کسی هست که زندگی مشترکش با ارتباط تلفنی(یا یه چیزی تو همین مایه ها) شروع شده و الان از زندگیش راضی باشه؟؟؟؟ اگه هست خواهش میکنم به من اعلام کنید... مر30

5-ما به هم وابسته شدیم. درست اما تا جایی که امکان داره سعی میکنم عاقلانه تصمیم بگیرم به از روی احساسات. بخاطر همین ازتون کمک خواستم.

بازم ممنون که تا اینجا راهنماییم کردین منتظر راهنماییای بیشترتون هستم....

donya در 10 سال و 9 ماه و 19 روز و 21 ساعت و 39 دقیقه پیش گفته

سلام عزیز

پس حالا که شرایط دیدنتون مهیا نیست بهترین فرصت هست واسه فکر کردن به خودشم بگو

خوب درمورد خودشو خودت فکر کنه.وقتی بهت گفته باید مال  من بشی و میخوام بدستت بیارم

و از این حرفا خب پس حتما انقدر به انتخابش مطمئنه که این حرفو زده با اینکه وقتی این حرفو زده هنوز تو رو یه بار از نزدیک ندیده و زیاد به اینجور حرف نمیشه اعتماد کرد اما تو همینو یه وسیله کن واسه شناخت بیشترش/بهش بگو که نمیشه و نمیتونی فعلا همو ببینین و بهش بگو

دیگه به چشم دوست اونو نمیدونی و خواستگارم به حساب میای حرفای خودشو تحویل خودش بده و بگو حالا که انتخابت منم پس دیدن ما جایی غیر از خونه درست نیست و با خانواده ات در میون بذار طوری که هم مراسم باشه هم اینکه همدیگرو ببینیم تا بهتر بشه فکر کرد اینطوری اگه خانواده ها موافق باشن کار راحتتره و با خیال راحت برنامه میذاریم واسه اینکه بیشتر همو ببینیم و بشناسیم تا اینکه خودمون بدون اطلاع خانواده ها همو ببینیم بعد هم در مورد هم به نتیجه برسیم( نتیجه یعنی اینکه همدیگرو واسه ازدواج قبول کنیم )بعد خواستگاری بشه ولی  همه چی بهم بخوره خب اینجوری خیلی بد میشه

پس همه چی همون اول توی مراسم معلوم بشه خیلی بهتره

donya در 10 سال و 9 ماه و 19 روز و 21 ساعت و 28 دقیقه پیش گفته

شما میگی نمیدونم حرفاش واقعیه یا اینکه فقط در حد حرفه

خب حالا که نمیدونی و نمیخوای قبل دیدار به خانواده ات بگی چون نگرانی که اون پسر جا بزنه و هم اینکه در مورد نحوه آشنایی گفتنش برات سخته پس بهترین کار همین هست که گفتم

بهش بگو منو مطمئن کن که واقعا انقدر جدی در موردم به ازدواج فکر میکنی بگو حالا که بین دخترای دیگه انتخابت منم پس واسه این خواستنت تلاش کن تا اندازه ای که منم به خانواده ام بتونم بگم که تو هستی و قصدت ازدواجه "نه اینکه این دوستی همینجوری ادامه پیدا کنه به خیال ازدواج اینو بهش نگو من اینو برای خودت گفتم"

ولی اگه دیدی امروز فردا کرد بدقولی کرد حرفاش عوض شد بدون خواسته تو رو با این روش نگه داره و هم اینکه تو رو به خودت وابسته و اسیر کنه که دیگه اونوقت باید بذاریش کنار همچین فردی رو/دوستی بدون اطلاع خانواده اصلا درست نیست چه یه روز چه یه سال

پس برو بهش بگو تا وقتی با خانواده نیومدی سراغم منم دختری نیستم که این دوستی رو بدون اطلاع خانواده ام ادامه بدم ولی برات صبر میکنم

دیگه معلوم میشه چقدر حرفش صحت داشته

میدونی چون رابطه شما تلفنی بوده من خودم شک دارم به درستی حرفاش اینکه از راه تلفن به نتیجه رسیده که تو زن دلخواهشی واسه این میگم این حرفا رو بزن

سمیرا805 در 10 سال و 9 ماه و 19 روز و 21 ساعت و 1 دقیقه پیش گفته

عزیزم زندگی با تلفن شروع نمیشه. آشنایی فقط ممکنه با اون باشه. و تا اون آشنایی به حدی برسه که برای ازدواج مناسب باشه خیلی زمان میبره. از طرفی تو با علاقه ای که به طرف داری دیگه فرصتی برای شناخت پیدا نمی کنی. چون دوسش داری میگی برای زندگی در حالیکه دوست داشتن فقط بخش کوچیکی برای شروع یه زندگیه. اگه واقعا میخواد بگو بیاد تا خانوادت باهاش آشنا بشن

ma369 در 10 سال و 9 ماه و 19 روز و 17 ساعت و 32 دقیقه پیش گفته

سلام من نظر دوستان رو خوندم واقعاdonyaخانم جایی بره حرف زدن نذاشتن بهشون تبریک میگم ک انقدر منطقی هستن.بانظر ایشون کاملا موافقم دوست شما برای اثبات حرفهاش باید ی تکونی ب خودش بده یعنی کاملا رسمی با خانوادش بیادو ازت خواستگاری کنه.اگرتو دیدار اولتون از هم خوشتون اومد و ب تفاهم رسیدین ک مبارک باشه. اما اگر غیر از این شد هیچی ازتون کم نمیشه و میتونید بی دغدغه تمومش کنید

ma369 در 10 سال و 9 ماه و 19 روز و 7 ساعت و 39 دقیقه پیش گفته

شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني تو را با لهجه ي گلهاي نيلوفر صدا كردمتمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس تو را از بين گلهايي كه در تنهاييم روييد با حسرت جدا كردمو تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي دلم حيران و سر گردان چشماني است رويايي و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگينت حريم چشمهايم را به روي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد رها كردم نمي دانم چرا رفتي نمي دانم چرا شايد خطا كردمو تو بي انكه فكر غربت چشمان من باشي نمي دانم كجا تا كي براي چه ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد و بعد از رفتنت يك قلب دريايي ترك برداشت و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد و بعد از رفتن تو اسمان چشمايش خيس باران بود ومن ما بين اشك و حسرت و ترديد و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابرنمي دانم چرا شايد به رسم و عادت پروانگيمان باز براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزو هايت دعا كردم

neda در 10 سال و 9 ماه و 18 روز و 19 ساعت و 17 دقیقه پیش گفته

من میشناسم که دو نفر از راه تلفنی باهم اشنا شدن الان هم در دوران عقد هستند وخوشبختند البته بعد از دوسال اشنایی کامل از هم با هم ازدواج کردندوقبل ازاولین دیدارشون به هم ابراز علاقه نکرده بودندولی وقتی همو دیدن بهم علاقهمند شدند شما هم سعی کن تا دیدارتون ارتباطتو قطع کن وبعد تصمیم بگیرید

تک ستاره در 10 سال و 9 ماه و 18 روز و 12 ساعت و 40 دقیقه پیش گفته

سلام

از راهنماییاتون خیییییلییییی زیاد سپاس

فقط ی نکته در جواب سمیرا خانوم بگم که علاقم به هیچ عنوان باعث نمیشه که کورکورانه تصمیم بگیرم. درسته که دوسش دارم اما بازم همه جوانب رو سعی میکنم درنظر بگیرم

ی سری مسائلم هست که حسابی نگرانم کرده...

مثلا اینکه با پدرش سر ناسازگاری داره البته خب پدرش خواسته نابجا داره ازش میخواد که به زور با دختر عمه ش ازدواج کنه بخاطر همین با هم مشکل دارن... اینکه چطور میخواد پدرشو راضی کنه بیاد خواستگاری نگرانم کرده........ و مهمتر ازون اینکه بعدا که زندگیمون شکل گرفت احیانا، سایه یه بزرگتر بالا سرمون نیست که راهنماییمون کنه و .....

درست میگم؟؟؟//

نسیم در 10 سال و 9 ماه و 15 روز و 21 ساعت و 49 دقیقه پیش گفته

وایی از دست دوران سخت نوجوانی و درگیر احساس شدن !



سلام دوست گلم . فکر می کنی با کسی که هنوز هیچ شناختی از خودش و خوونوادش نداری و تلفنی باهاش آشنا شدی می توونی یهک زندگی ( یک زندگی مشترک چندین ساله ) و شروع کنی؟دوست من ازدواج با دوستی فرق می کنه. توی دوستی به طرفت به حرفهاش اعتماد می کنی اما بعد ازدواج می بینی همش پوچ بوده ! نه ثروتی در کار بوده نه اوون احساس و عشق قبلی !!!!! خوب دقت کن دوست گلم من خودم هم وقتی به سن شما بودن هر کی این حرفها رو بهم میزد می گفتم نه اشتباه می کنن ! اگه این آدم شما رو دوست داره و قصدش ازدواج هست بهتر نیست اول از طریق خوونواده ها باهم بیشتر آشنا شین ؟ یا حتی یه مراسم نامزدی بگیرین ؟ چقدر به حرفهایی که زده می شه اعتماد کرد؟ ما همه آدم ها رو نمی شناسیم . آگاه بودن شرط اول ازدواجه ! کافیه یه مدت این ارتباط و کنار بزاری و از دور نگاهش کنی ! اون موقع می توننی عاقلانه تصمیم بیگیری ! برای از دست ندادنت ببین چه کاری می کنه ! منظورم خودکشی و خود زنی و این بچه بازی ها نیست !  ازدواج مهمترین تصمیم زندگیه اگه اشتباه باشه می شه تغییرش داد اما آثاری که ازش باقی می مونه هیچ وقت پاک نمی شه ! موفق با شی دوست گلم

nazgol در 10 سال و 9 ماه و 15 روز و 24 دقیقه پیش گفته

سلام

آخه خب نسیم جان ممنونم ولی اگه من بخوام میاد خواستگاری منتها شرایطش مهیا نیس ک ازدواج کنم بعدش من عقیده دارم که اگه اخلاقمون سازگار نبود باهم نمیتونستیم ک 10 ماه باهم باشیم اینطور نیست آیا؟؟؟ حقیقتو بگم:"بدجور درگیرش شدم."

تک ستاره در 10 سال و 9 ماه و 14 روز و 22 ساعت و 52 دقیقه پیش گفته

از کارشناس محترم سایت خواهش میکنم که کمکم کنن چون بحث زندگیم وسطه نمیدونم چه آینده ای در انتظارم خواهد بود.... کمکم کنید خواهش میکنم
admin گفته:
با سلام بر اساس نوبت رسیدگی میشود

donya در 10 سال و 9 ماه و 13 روز و 9 ساعت و 31 دقیقه پیش گفته

نازگل خانوم

وقتی شرایط ازدواج برای هردوتون مهیا نیس ادامه این رابطه اشتباهه

بخصوص الان که میگی درگیرش شدی

تو داری وابسته اش میشی یا شایدم شدی

این خیلی بده الان نمیدونی وقتی خدایی نکرده همه چی بهم بخوره

تاب و توانت از بین میره نمیتونه با مشکلت کنار بیای

چرا خودتو درگیر پسری میکنی که اطلاعات زیادی ازش نداری؟

عزیز من اینکه میگی اگه اخلاقاتون با هم سازگار نبود ده ماه با هم نمی موندین اصلا

منطقی و درست نیست

به این دلیل که ده مدت کمی هست کسایی بودن که سالها زندگی کردن بعد به جایی رسیدن

که فهمیدن از اول اشتباه میکردن اینا همون کسایی بودن که از اول اشتباه میکردن و وابسته واسیر طرفشون بودن و همش فکر میکردن دارن کار درستی میکنن

بعدشم این ده ماه رابطه که میگی به خیر و خوبی گذشته و با هم مشکلی نداشتین

تلفنی دیگه آره؟

آخه با تلفنی و راه دوری میشه خوب و بد بودن کسی رو تشخیص داد؟

من نگرانتم تو اگه همینطور ادامه بودی شاید خدایی نکرده بعدش شکست بخوری

مواظب باش

نسیم در 10 سال و 9 ماه و 12 روز و 22 ساعت و 37 دقیقه پیش گفته

عزیزم اولا 10 ماه که جه عرض کنم خیلی ها 3 یا 4 سال باهم دوست بودن اما بعد ازدواج دیدن مشکلات دارن و تفاهم ندارن . زدواج با دوستی خیلی فرق داره.همه چیزو عشق و درگیر طرف شدن در نظر نگیر . عزیزم اگه فکر می کنی همین آدم خوبه برات حالا یا واقعا به این نتیجه رسیدی یا اینقدر عاشقش هستی که هر چی ما هم بگیم شما این رابطه و ادامه می دی . این رابطه به نظر من نیاز داره که یک مقدار رسمی تر بشه .توی دوران دوستی به خاطر عشق و دوستی زیاد مخصوصا از جانب دختر ، خیلی از ایراد ها رو نمی بینن و بعدا دچار مشکل می شن

تک ستاره در 10 سال و 9 ماه و 12 روز و 15 ساعت و 15 دقیقه پیش گفته

[size=100]سلاااااااااااااااااااااااااااممممممممممم

بهش گفتم که برای محکم کاری جریان رو با آجیش در میون بذاره قبول کرده[/size]

خیلی از حقایق زندگیشو بهم گفته حقایقی رو که خیلی راحت میتونس نگه منم هیچوقت متوجه نمیشدم حقایقی رو که خیلیا بخاطر ترس از دس دادن طرف نمیگن...

دیگه تقریبا همه امتحانارو پس داده

شما بگید که چه دلیلی داره من کسی رو که واقعا عاشقشم رد کنم؟؟؟؟؟///

تک ستاره در 10 سال و 9 ماه و 12 روز و 15 ساعت و 10 دقیقه پیش گفته

دنیا خانوم چرا میگید باهاش نباشم بهتره؟؟؟/

میترسم از دستش بدم... واقعا عاشقش شدم

اگه قرار بود با احساساتم بازی کنه یا که قصد سوء استفاده داشت یا که میخواس آبرومو...... تا حالا 100بار این کارو کرده بود.

فقط برام دعا کنید............................از خدا میخوامش امیدوارم خواسته مو رد نکنه...

مرسی که هوامو دارین

دوستون دارم......

donya در 10 سال و 9 ماه و 12 روز و 7 ساعت و 13 دقیقه پیش گفته

خانومی من نمیگم برای همیشه باهاش تموم کن

من میگم بهش بگو اگه میخواد برای همیشه باهات بمونه مخفی کاری در کار نباشه

ی رابطه علنی

چون دوستی خشک و خالی ب جایی نمیرسه.. وقتی قصد شما ازدواجه  ولی شرایط مهیا نیس

باید تا درست شدن شرایط هردو صبر کنین

اگه همو واسه همیشه میخواین صبر کردن کار سختی نیس

و یکی اینکه واسه احساست میگم مواظب باش

تو طعم وابستگی رو نچشیدی وقتی که از همون آدمی که وابسته اش شدی

جدا شی... نمیدونی چی سرت میاد

نازگل جون درسته ازش بدی ندیدی ولی باور کن همه آدما اونی که نشون نمیدن نیستن

من نمیگم اون آقا پسر انسان بدی هست

من میگم انقدر قاطع و محکم بهش اعتماد نکن بخدا اگه دور از جون ببینی اشتباه میکردی

و همش حرف و فیلم بوده داغون میشی

تو همه ی جوانب رو در نظر بگیر عاقلانه دوسش داشته باش نه عاشقانه

هر اقدامی خواستی بکنی دوست داشتی قبلش بپرس

تا جاییکه باشه شاید بشه کمکی کرد

تک ستاره در 10 سال و 9 ماه و 11 روز و 16 ساعت و 46 دقیقه پیش گفته

دنیا جان واقعا سنگ تموم گذاشتی

خییییلی دوست دارم اجی

راستش واقعا نمیدونم چیکار کنم از یه طرف شرایطش جور نیس برام که علنی کنم مسئله رو ازیه طرف دیگم بهش وابسته شدم وحشتناکه برام که ازش جدا شم

شما جای من،،،، چیکار میکنید؟

بخدا دیگه مغزم نمیکشه به بن بست رسیدم..

ای خداااااااااااااا به بزرگی خودت قسمت میدم دستمو بگیر تو این حال تنهام نذار...

تک ستاره در 10 سال و 9 ماه و 11 روز و 16 ساعت و 42 دقیقه پیش گفته

راستی دنیا جان منظورت رو از صبر کردن نمیفهمم

ینی چیکار کنم دقیق؟

donya در 10 سال و 9 ماه و 11 روز و 12 ساعت و 55 دقیقه پیش گفته

منظورم از صبر کردن اینه برای رسیدن به همین کسیکه دوسش داری یه مدت نامعلوم

خودت رو تنها بذاری به خودت مهلت بدی ییشتر درموردش فکر کنی

اصلا به زندگیت فکر کنی خیلی خوب میشه اگه شما دوتا مدتی از هم فاصله بگیرین

بهم کار نداشته باشین ولی نه اینکه کلا از هم جدا شین ..نه

واسه این میگم اینکارو بکن چون دارم میبینم: 1 کسی از دوستی تون خبری نداره

2 فعلا تو و اون براتون مقدور نیس در مورد خودتون با خانواده صحبت کنین

اینم بگم به خواهرش بگه فایده نداره پدر که داره باید به بزرگتر بگه

3 موقعیت ازدواجش فراهم نیس و معلوم نیس که بتونه جدی اقدام کنه

اینا رو گفتم واسه اینکه بدونی الان توی شرایط خیلی بحرانی و حساسی هستی

چون:الان توی این ده ماه تو کاملا عاشقش شدی خودتم میگی وابسته اش شدی

خب تو حساب کن تا وقتیکه تو اقدام کنی به مامان بابات این موضوعو بگی

تا وقتیکه اون بره به خانواده اش بگه تا وقتیکه خانواده ها موافقت کنن

تا وقتیکه اون واسه ازدواج آماده شه اینا همه کلی زمان میبره و اگه توی این تایم

هرروز با هم باشین بهم ابراز علاقه کنین از اونجایی هم که تو احساسی تر هستی

اینجا دیگه کار ب جاهای باریک میکشه یعنی دیگه تو در دوست داشتن ب جایی

میرسی که دیگه نمیتونی حتی یه دقیقه بدون اون زندگی کنی

یعنی وابسته و دیوونه طرفت/من از این موارد دیدم و میدونم بعد چه بلایی سرشون اومده

donya در 10 سال و 9 ماه و 11 روز و 12 ساعت و 35 دقیقه پیش گفته

عزیز من , وابستگی خیلی بده حتی وابستگی به پدر و مادر اشتباهه یه رنجه یه عذاب

چه برسه به جنس مخالفی که شناخت زیادی ازش نیست

شاید الان با خودت بگی خیلی هم اونو میشناسم  و باهاش به اندازه کافی برخورد داشتم

اما من میگم نه.../تو و اون حتی یکبار همدیگه رو از نزدیک ندیدین این یه زنگ خطره

چون توی ملاقات رو در رو خیلی چیزا برای آدم معلوم و روشن میشه حتی موارد خیلی

جزئی که شاید فکر کنی اصلا مهم نیس ولی همینا در زندگی خیلی موثره

مثلا نوع صحبت کردن راه رفتن خندیدن نشستن نگاه صدا

به این فکر کن این موارد واسه تو و اون مجهوله چون رابطه همش دورادور بوده

شاید یه روز شما همو ببینین ولی مثلا اون از مدل خنیدین و صحبت کردن تو خوشش نیاد

یا تو مثلا از نوع راه رفتن اون خوشت نیاد خب شاید با خودت بگی این موارد قابل حله

همین که دوست داشتن باشه آدم بخاطر عشقش حاضره خودشو تغییر بده

ولی اینطوری نیس خیلی رابطه ها بخاطر همین ریزه کاری ها بهم خورده

من دارم وارد جزئیات میشم تا برات روشن کنم که چه زنگ خطرهایی داری

میخوام بهت بگم همه چی رو ساده نگیر

یادت باشه واسه ادامه ی رابطه خواست و میل دو طرف که باشه دیگه رابطه برقراره

ولی فقط کافیه از اون دو نفر یکی دیگه ادامه رابطه رو نخواد

همه چی بهم میخوره و نمیشه اون فرد و رابطه رو نگه داشت

donya در 10 سال و 9 ماه و 11 روز و 12 ساعت و 18 دقیقه پیش گفته

الان ذهن و قلب تو کامل درگیر اون پسره و عاشقش شدی

یه عاشق قدرت فکر کردن نداره و خوب نمیتونه تمرکز کنه و تصمیم بگیره

کسیکه عاشقه طرفش رو همونجوری که خودش میخواد میبینه نه اونجوری که

واقعا هست و اگرم بدی از اون ببینه چون عاشقش هست بهش توجه نمیکنه

زمان باعث شد تو از اون خوشت بیاد عاشقش بشی حالا اگه واقعا بخوای

تصمیم درست بگیری اگه میخوای خوشبخت بشی همین زمان بهت کمک میکنه

چجوری؟ همون اول گفتم یه بار باهاش صحبت کن بگو تا وقتی رابطه ما همینجور معلق هست

من نمیتونم ادامه بدم نه اینکه واسه خودم باشه بخاطر تو هم هست

بیا یه مدت زمانی از هم دور باشیم توی این زمان تو وقت داری به پدرت بگی رضایتش رو بدست بیاری واسه خواستگاری و منم خوب به خودمون و آینده فکر میکنم

بعد که همه چی رو درست کردی راحت میای جلو و اگه قسمت هم باشیم خدا کمکمون میکنه

من این راه حلو فقط واسه تو میگم میخوام که موبایلت بذاری کنار بدون اینکه مدت زمانی رو

تعیین کنی باهاش حرف نزنی

اگه اون پسر فهمیده و منطقی باشه این خواسته ات رو قبول میکنه

شما که میگی خیلی عاشقشم  اگه مدتی رو بهش کار نداشته باشی بازم باید عاشقش بمونی اگه میدونی عشقت پایداره پس نباید از دوری کردن ترسی داشته باشی

donya در 10 سال و 9 ماه و 11 روز و 11 ساعت و 56 دقیقه پیش گفته

و اما اینکه میگی اگه جای تو بودم چیکار میکردم..

چون تو عاشق هستی دید و برخودت نسبت به کار صحیح خیلی فرق داره

یعنی واقعیته اینکه کار درست چیه با کاری که تو اونو درست میدونی زمین تا آسمون فرق داره

(اگه من جای تو بودم به این پیشنهاد فکر میکردم و قبولش میکردم

یعنی به طرفم میگفتم بهم کار نداشته باشه منم بهش کار ندارم

بهمدیگه مهلت بدیم صبر کنیم و واسه تصمیمون که ازدواجه سعی کنیم

هرچقدر هم طول بکشه اشکال نداره صبر کنیم

این خیلی بهتره تا اینکه هرروز با هم باشیم و هیچ کدوم هیچ اقدامی نکنیم)

میدونی وقتی  باهام باشین ممکنه واسه این تصمیم امروز فردا کنین چون انقدر از کنار

هم بودن لذت میبرین که دیگه ب بعدا فکر نمیکنین



من تمام اینایی که گفتم مبنا رو بر این گذاشتم که پسره واقعا دوستت داره

و نیتش خوبه و واقعا تو رو برای ازدواج میخواد

و اما واقعیت امر : چون من نمیدونم چجور آدمی هست و احتیاط هم شرط عقله

تنها راه درست رو این میدونم که کامل ازش جدا شی و بسپاری دست زمان

اگه مهر و عشق و جدیتی از جانب اون باشه خودش میاد سمتت

هم بخاطر اینکه از باطن این پسر چیزی معلوم نیس و هم اینکه بیشتر از این

وابستگی پیش نیاد میگم با هم کات کنین

تک ستاره در 10 سال و 9 ماه و 10 روز و 13 ساعت و 41 دقیقه پیش گفته

خودمم میدونم تموم کنم بهتره ولیخب سخته برام

بهم بگید که چیکار کنم که دووم بتونم بیارم؟؟؟/

اغراق نباشه میدونم اگه بمونم بهترین موقعیت پیش میاد برام ولیخب آدم به یه مسائلی گاهی اوقات گرفتار میشه که خودشم بیخبره...

دوس دارم تموم کنم اما ...........

دیشبم بهش گفتم یا به آجیت بگو مسئله رو یا من نیستم مثلا قبول کرد ولی هنوز خبری نشده

تموم میکنم... ولی خواهش میکنم تنهام نذارین دنیاخانوم

تا یه مدت بخاطر زخمی که خوردم به حمایتتون احتیاج دارم حقیقتش اینجا اینقد باکسی راحت نیستم که دردمو بهش بگم تنهام نذارین.....

ممنونم

morisam در 10 سال و 9 ماه و 10 روز و 9 ساعت و 43 دقیقه پیش گفته

 از طریق وبکم ببینینش یا اگه نداره بگین بره کافی نت ... نظرتون عوض میشه مطمئنم ..

donya در 10 سال و 9 ماه و 8 روز و 19 ساعت و 57 دقیقه پیش گفته

خب خداروشکر به این باوره درست رسیدی که اگه باهاش نباشی بهتره

توی حرفات گفتی تمومش میکنی

واقعا کار درستیه /تو دختر باشعور و قوی هستی و اگه این تصمیمو بگیری حتما از پسش برمیای

از هیچی نترس خوشحال هم باش که داری کار عاقلانه ای میکنی

بنظر من یه دختر باید تمام عشقش رو برای همسرش نگه داره

تا وقتی همسری نداری محبتت رو بپای کسی نریز

ضربه هایی که جوونا میخورن بخاطر همین مسئله بوده

تو نباید ضربه بخوری و الان خدا رو شکر میخوای خودتو نجات بدی چون باور کن اگر همینطور

ادامه بدی و خدایی نکرده اون پسر زیر تمام حرفاش میزد یا تو رو میذاشت و میرفت یا اصلا محبتش کم میکرد یه ذره سرد میشد ,  انوقت تو میشکستی داغون میشدی

من برات خوشحالم و دعا میکنم و میدونم همه چی مثه قبل میشه

الان که ازش بیخبری  بهش کار نداشته باش به هیچی هم  فکر نکن اگه به خانواده اش بگه

حتما تو رو خبر میکنه ولی اگه روزی ازش خبری شد و گفت نشد و فعلا نمیشه و بعدا میگم

بدون همش بازیه

به خودت برس و به خودت فکر کن هرروز زندگیت حیفه که همش ذهنت مشغوله کسی باشه

که از آینده ات با اون هیچی معلوم نیس

خدا همیشه پشتته مواظب خودت باش

donya در 10 سال و 9 ماه و 8 روز و 19 ساعت و 47 دقیقه پیش گفته

وقتی میدونی جدا شدن کار درستیه وقتی میخوای بهش عمل کنی

پس ترس و نگرانی درکار نیس

دووم میاری گلم.. چون داری کار منطقی و عقلانی انجام میدی حتما برات آسون میشه

حتما دووم میاری دیگه انقدر ضعیف نیستی که تتونی خودتو کنار بکشی و حفظ کنی

به خودت قوت قلب بده و بدون داری واسه خوشبختی و آینده ات قدم برمیداری

و واقعا لازمه که مثل قبلش تنها باشی تا ان شاءالله به امید خدا اون کسیکه واقعا لیاقتت رو داره

و قصد و نیتش هم از اول روشن و معلومه خودش میاد توی زندگیت و همه چی همون میشه که خدا میخواد

من منتظرم ازت بشنوم که هیچ خبری ازش نداری و هیچ خبری ازت نداره

تک ستاره در 10 سال و 9 ماه و 5 روز و 20 ساعت پیش گفته

سلام دنیا جونم چندروزه که تموم کردم قضیه رو

خیلی آرومم ولی خب بعضی وقتا دلم میتنگه براش

البته الآن تو ایام امتخاناتم که زیاد بهش فکر نمیکنم نمیدونم ازینکه بعدا که تابستون میاد و بیکار میشم میتونم دووم بیارم یانه...

مرسیییییییییییییییییی که کمکم کردی گلم هم از تو ممنونم خیلی هم از همه عزیزانی که به دادم رسیدن

بازم ممنون

تنهام نذارین.....

فقط خواستم خبر بدم که تموم شده همه چی........

donya در 10 سال و 9 ماه و 4 روز و 5 ساعت و 17 دقیقه پیش گفته

سلام نازگل جووووون/هوراااااااااااا من واقعا خوشحالم

واقعا کار درست و بجایی کردی که برای همیشه تمومش کردی و ازش دوری میکنی

مطمئنا جواب تصمیم عاقلانه ات رو میگیری

خیلی برات خوشحالم با اینکه میدونستم بین عقل و ذلت عقلت رو انتخاب میکنی و حرف دلت رو میذاری کنار ولی بازم وقتی دیدم که دیگه باهاش کار نداری خوشحالیم بیشتر شد

عزیزم در درست بودن تصمیمت که هیچ شکی نیس پس تو که راه درستو داری ادامه میدی

هیچ نگران بعدا و تنهایی و دلتنگی نباش چون مهم این تصمیمت بود که گرفتی

اگر به حرفت دلت گوش میدادی و میگفتی نمیشه و نمیتونم و نمیخوام و بدون اون نه و فلان

صد در صد بعدا ب مشکل بر میخوردی و اینکه هیچ موقع نمیتونستی خودتو نجات بدی

مابقی راه کاری نداره چون تصمیم درست نتایج خوبی رو بهمراه میاره

ب مرور زمان همه چی برات رنگ و مفهوم دیگه ای پیدا میکنه و از حالت قبل بیرون میای

donya در 10 سال و 9 ماه و 4 روز و 5 ساعت و 7 دقیقه پیش گفته

این دلتنگی طبیعی هست ولی مطمئن باش زمان بهت کمک میکنه و حتی اسمش رو هم فراموش میکنی/دلتنگی واسه کسیکه نمیدونی چه آینده ای باهاش داری معنی نمیده

و تو اونو کامل فراموش میکنی و دیگه دلتنگ نمیشی که اذیت بشی

چون بامیل و خواست خودت باهاش تموم کردی ولی اگه این قدرتو نداشتی همینطور اسیرش می موندی

پس خواهر جونم بفکر خودت خیلی بیشتر از الان باش کامل روی درسو امتحانت تمرکز کن

واسه بعد امتحان هم انقدر برنامه تفریحی و درسی واسه خودت جور کن تا هم به اهداف و خواسته هایی که داری برسی هم اینکه سرت گرمه کار خودت باشه

و اینم بهت بگم که وقتی فراموشی با خواست و اراده خود آدم باشه از آب خوردن هم راحتتره

و وقتی کلا از ذهن پاک شه حتی موقع خلوت و تنهایی خودت که میتونی بهش فکر کنی و باز به یادش بیفتی به مانعی میخوری که نمیذاره مثه قبل شی و اون مانع همون حس هوشیاری و دوست داشتن خودته باور خودته که میگه اینکار لازم نیس...

خیلی مواظب خودت باش من خوشحال میشم اگر بیای اینجا و حرف بزنیم

عزیز دلم فعلا بای

تک ستاره در 10 سال و 8 ماه و 23 روز و 23 ساعت و 37 دقیقه پیش گفته

سلامممممممممم

من موفق شدممممممممممممممممممممممممممم

بهم تبریک نمیگینننننن؟؟؟؟؟

از همتون ممممنونمممممممممم

خصوصا دنیا جان که واقعا سنگ تموم گذاشتن

مرررررررررسیییییییی

جاتون خیییلی خالیهه با خداجونم انقد صمیمی شدم که حد و اندازه نداره

بازم ممنون باییییییییییییی

donya در 10 سال و 8 ماه و 23 روز و 18 ساعت و 27 دقیقه پیش گفته

وااااااای اومدی

سلام عزیز دل خیلی خوشحالمون کردی

بابت انتخاب درستت تصمیم منطقی ات

تبریک میگم چجووووووووورم

نازگل جون بازم سر بزن بیشتر بگو چی کارا میکنی

برات دعا میکنم و واقعا خدا رو شکر که روزای خوبی داری و نذاشتی مشکلی پیش بیاد

خدا یارو یاورت باشه همیشه

ارسال یک نظر جدید

نام شما
ايميل (منتشر نخواهد شد)
آدرس وبسايت
كد امنيتي