بازديدکنندگان:
مهسا
سال تولد ١٣٧١ /// //جنسیت مونث ///وضعیت تاهل متاهل ///عنوان متن تو رو خدا كمكم كنيد ....
سلام دوستاي گلم نمي دونيد چقدر به كمكتون نياز دارم.تو رو خدا كمكم كنيد .داستان زندگيمو خيلي مختصر ميگم كه خسته نشيد.من تو سن ١٦ سالگي با يكي اشنا شدم يه دوستيه ساده داشتيم .بعد يه مدت خيلي زود عاشقش شدمو شد همه ي زندگيم.اونم منو خيلي دوست داشت..با اينكه همه ي خوانوادم مخصوصا بابام مخالف بود ولي با پا فشاري باهم عقد كرديم..خيلي خوشحال بودم از اينكه بهش رسيدم .ديگه جز اون هيچكسو نمي ديدم حتي خودمو.بخاطره اينكه دوست نداشت درس بخونم قيد درسمم زدم با اينكه تو تيز هوشان درس مي خوندم و درسم عالي بود.يه ماه بعد عقدم بدبختي من شروع شد.يه روز كه شوهرم رفت حموم گوشيشو برداشتم كه به ماكانم اس ام اس بدم يه دفه ديدم به يه دختر اس داده بيا پيشم بهت احتياج دارم....اون لحظه نمي دونستم چيكار كنم همه دنيا رو سرم خراب شد فقط گوشيشو گذاشتم زمين وشروع كردم به گريه .وقتي ماجرا رى بهش گفتم زد زيرش و بهونه اورد منم چون واقعا دوستش داشتم گذشت كردم ..اد اون روز به بعد من خيلي عصبي شده بودمو فوق العاده شكاك.هر وقت مبود حس ميكردم با كسيه.سره هر موضوعي دعوامون ميشد.با همه مشكلات عروسي كرديم ولي همه چي بد تر شد ديگه بد دهني هاش سردياش محل ندادناش شروع شد .حتي اگه دعوامون ميشد و اقصير اون بود باز من بايد ميرفتم منت كشي.بعد از اون خيلي ديگه تو گوشيش اس ام اس ديدم ولي باز همرو انكار كرد وگفت بي منظور بوده حتي يه بار رفت اصفهان وقتي اومد ديدم به يكي تو اونجا شماره داده ولي باز زد زيرش.بگذريم بهد اينهمه چيز كه تحمل كردم الان اومده ميگه منو تو به درد هم نمي خوريم بايد جدا شيم.فراموش كردم اينو بگم او دعوا هاي عقدمون گفت يا من يا خوانوادت باز من اونو انتخاب كردم بعدش گفت اگه دوستم داري مهرتو ببخش منم بخشيدم خيلي كارا واسش كردم و نديد اينم جواب الانمه.نا گفته نمونه منم يكم عصبي بودم ولي بعد اون خيانتا كه ديدم واقعا دست خودم نبود فقط دنباله يه فرصت بودم كه تو بغلش گريه كنم.حالا ميگه با تو اسايش ندارم زندگيمو دوست ندارم.نا الان خيلي گفته بود از هم جدا شيم ولي من خيلي دوستش داشتمو ميگفتم نه ولي اين دفعه جديه.تو رو خدا كمكم كنيد من نمي خوام تو ٢٠ سالگي مطلقه شم دارم ميميرم.بخدا از لحاظ قيافه ام چيزي كم ندارم واي نميدونم چرا اين كارارو با من ميكنه .......شد و
نویسنده:مهسا، ارسال شده در يكشنبه 3 دي 1391 ساعت 06:49 بعد از ظهر، 47137 بار مشاهده شده، 32 نظر، PDF،