آیتمها

 

کارشناس

 

 

 

 

 

 

كاربري


 خوش آمديد, مهمان
 آي پي شما: 3.88.211.227

نام كاربري
پسورد
کد امنيتي  
 

 کاربران سايت:
 آخرين: aaaaaaaa

 بازديدکنندگان:


 کاربران حاضر در سايت:
  86.49.28.236
  85.208.96.209
  66.249.66.161
  54.90.236.179
  54.81.58.140
  54.242.96.240
  54.234.124.70
  54.204.142.235
  54.198.157.15
  54.196.248.93
  54.162.130.75
  54.162.124.193
  54.157.56.179
  54.156.48.192
  54.147.102.111
  54.144.219.156
  52.87.200.112
  52.23.231.207
  52.167.144.22
  47.128.58.187
  47.128.17.18
  46.148.206.226
  44.222.161.54
  44.210.78.150
  44.204.99.5
  44.200.169.48
  44.198.57.9
  40.77.167.77
  40.77.167.45
  40.77.167.243
  40.77.167.22
  40.77.167.13
  40.77.167.1
  37.19.223.243
  35.91.8.137
  34.239.185.22
  34.237.140.238
  34.229.17.20
  34.201.69.22
  3.92.84.253
  3.91.43.22
  3.91.11.30
  3.88.211.227
  3.85.224.214
  3.82.58.213
  3.80.24.244
  3.80.164.96
  3.80.144.110
  3.239.206.191
  3.238.84.213
  3.238.64.201
  3.238.12.0
  3.237.32.143
  3.237.24.82
  3.235.186.149
  207.46.13.128
  193.70.81.110
  185.191.171.9
  184.57.14.174
  18.232.187.47
  18.207.104.87
  18.206.14.46
  178.168.114.40
  174.77.111.197
  157.55.39.58
  157.55.39.200
  157.125.22.109
  146.70.111.146
  107.23.156.199
  107.21.137.184
  105.214.71.183

تبلیغات

اعلانات

مطالب دریافتی

بدون موضوع


عنوان متن دریافتی :  معضل ازدواج

ندا

سال تولد 1367 /// جنسیت مونث ///وضعیت تاهل مجرد ////عنوان متن معضل ازدواج

    


سلام من حدود دو ماهی میشه که با اقایی که یک سال ونیم از من بزرگتره اشناشدم اشنایی ما ازطریق نت بود من تو کلوپ ایرانیان عضو بودم یک بار درخواست دوستی داد از اون موقع ما مثل دو تا خواهر برادر با هم چت میکردیم تقریبا حدود دو ماه.از درس و دانشگاه میگفتیم تو این مدت من دیدم خیلی پسر اقایی هست چون برعکس خیلی های دیگه که همون اول میگند بیا باهم دوست بشیم وشماره میدن این طورنبودهمش حدود نیم ساعتی با هم چت میکردین بعد اون میگفت برم درسمو بخونم(دانشجوی ارشد مهندسی برق هست )تااینکه یک بار برای من خواستگاری اومدبهش که گفتم ،گفت ردش نکن ومن خیلی دلم میخواد توخوشبخت بشی اما به خاطر دلایلی من به اون خواستگارم جواب منفی دادم بعد از اون قضیه گفت میتونم عکستو ببینم من عکسمونشونش دادم اونم عکسشو نشون داد از من خیلی خوشش اومد گفت بیاکه با هم دوست بشیم چندباراصرارکرد تا من قبول کردم ارتباط ما درحداس ام اس وحرف زدن بودایشون یک ماه بعد ازاشناییمون تقاضاازدواج کرد.من هم چون خیلی بهش وابسته شدم ودوسش دارم جواب مثبت بهش دادم بعدازیه مدتی من بهش گفتم که میخوام ازدوستیمون به مامانم بگم اون هم گفت اره بهش بگو ،منم گفتم ،خیلی هم اصرار کرد که میخوام بامامانت حرف بزنم اما مامانم قبول نمیکنه .مامان اولش خیلی ناراحت شد اما خب الان هم هرروز نصیحتم میکنه چون ما توفامیلمون چندمورد ازدواج ناموفق داشتیم خانوادم نسبت به ازدواج خیلی بدبینن.حالامن نمیدونم چیکارکنم ازطرفی تفاوت فرهنگ ومذهب داریم اون سنی هست ومن شیعه.ازطرفی هم خیلی دوسش دارم بدون اون نمیتونم.خیلی پسرمهربونیه واخلاقش خوبه بااین بدبینی خانوادم چی کارکنم همش فکرم درگیره لطفا راهنماییم کنید

 

نویسنده:ندا، ارسال شده در چهارشنبه 11 ارديبهشت 1392 ساعت 02:02 بعد از ظهر، 4354 بار مشاهده شده، 14 نظر، PDF،



مهدی در 10 سال و 11 ماه و 4 روز و 16 ساعت و 30 دقیقه پیش گفته

سلام 

1. خانواده ات ناراضی باشند زندگی برا خودتون نداریند 

2. واقعا به تفاوت دینت دقت کردی اصلا شاید خانوادت فامیلت پذیرشش نکنن ( از نماز خوندنش بگیر تا اعتقاداتش که به هیچ وجه عوض نمیشه ) 

3. حداقل چند ماه دوران اشنایی با اطلاع خانواده ها داشته باشید 

4. من خودم شناخت داشتمو اونجور که باید میشد نشد شما که ... البته خوت میدونی من فقط تجربه ازدواجم گفتم من از دین گرفته تا بره بالا تقریبا مثل هم بویم ولی بازم بد مشکلاتی داشتیم 

به نظرم کار درستی نیست شاید بعد به مشکوک هم بشیند 

mohammad در 10 سال و 11 ماه و 4 روز و 12 ساعت و 59 دقیقه پیش گفته

سلام به نظر من خیلی حواستو جمع کن اختلاف مذهبی کم اختلافی نیست اگه به این موضوع توجه نکنی اون موقع دیگه کاری از دستت ساخته نیست لطفا دقت کن.

donya در 10 سال و 11 ماه و 4 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه پیش گفته

سلام ندا جان تورو خدا از  این حرفا نزنین

بدون اون نمیتونم و فکر جدایی محاله و ......

آخه مگه ما چقدر از درستی کارمون مطمئنیم که بودن یا نبودن مون تونستن یا نتونستن مون رو بهش ربط میدیم؟؟؟؟؟؟

واقعا تا حالا فکر کردی چقدر اتفاقات غیر منتظره میتونه برامون رقم بخوره

ما باید طوری زندگی کنیم که امادگی رو به رو شدن با هر اتفاقی رو داشته باشیم

دلیل اینهمه بی قراری و سختی و غمی که واسه خودمون درست میکنیم همینه

به بعدا فکر نمیکنم به اینکه همه چی رو اونجور که خودمون میخوایم و باید بشه فکر میکنیم

و بعد همه چی بهم میخوره و ما همش میگیم چرا چرا

بقول آقا مهدی خانواده راضی نباشن زندگی زندگی نمیشه

پس اول خوب به این فکر کن اگر هردو واسه این تصمیم مصمم و آماده هستین و میدونین که میتونین باهم زندگی آرومی داشته باشین شروع کنین به تلاش کردن

زمان بهتون کمک میکنه عجله نداشته باشین با خانواده صحبت کن قاطع و محکم احساسی نباشی چون خانواده ات نگرانت هستن اونها به ازدواج بدبین نیستن فقط نگرانن که حق دارن

اگه حاضر باشن برخورد اون آقا رو ببین خوب میشه و این یه مهلت واسه اونه که خودش رو به شما اثبات کنه البته این اول کار میشه تازه چون خیلی باید باهمدیگه رفت و امد و نشست و برخاست داشته باشین تا هم خودت هم اون آقا و از همه مهمتر خانواده به اون درجه ی اطمینان و آرامش از اینکه انتخاب درسته و تو خوشبخت میشی, برسن

بازم میگم با آرامش و توکل به خدا درست میشه

ندا در 10 سال و 11 ماه و 4 روز و 12 ساعت و 28 دقیقه پیش گفته

سلام منم نمیگم به این سرعت ازدواج کنیم باید همو بشناسیم مادرم وخواهرم میدونن بامادرم هم تلفنی صحبت کرده مادرم گفته اگه بیاد شهرما زندگی کنه اون وقت شاید ... من نمازم میخونم ولی هردو ما ازاون مذهبیا نیستیم خیلی ازشیعه وسنی ها دیدم که باهم ازدواج کردن وموفق بودن

amitish در 10 سال و 11 ماه و 4 روز و 10 ساعت و 40 دقیقه پیش گفته

سلام به نظر من اینترنت جای مناسبی برای اشنایی و دوستی نیست.تفاوت های فرهنگی و مذهبی تون برات مشکل ساز خواهد شد هر چقدر هم که بگی برات مهم نیست . دلایل خانواده ات و بررسی کن کن . بعد دوباره فکر کن . بخاطر وابستگی ای که بوجود اومده اینده اتو به بازی نگیر



موفق باشی

مرجانه در 10 سال و 11 ماه و 4 روز و 1 ساعت و 48 دقیقه پیش گفته

دوست خوبم، اختلاف مذهبی خیلی قابل تامل هست کاملا بسنج عواقب این ازدواج رو بعد تصمیم بگیر. بر پایه احساس فکر نکن چون این احساس می تونه بار ها و بارها بوجود بیاد اما اون احساسی ارزشمنده که بعد از پذیرش منطقی یک شخص به وجود بیاد. من موردی را می شناسم که حدود 25 سال پیش خانم شیعه با آقای سنی ازدواج کردند در حالیکه خانواده دختر به شدت مخالف بودند و خانواده پسر هم اصرار به انصراف پسرشون داشتند اما نهایتا پسر تلاش کرد و هر دو خانواده رو راضی کرد (ازش بخواه که خانواده تو راضی کنه و باهاشون منطقی صحبت کنه)و حتی قول داد به خانواده دختر، که ذره ای تعصب در مورد مذهب برای بچه هاش در آینده و همسرش بخرج نده و با هر خانواده ای که بخوان از نظر مذهبی همسرشو تحت تاثیر و یا آزار قرار بدن قطع ارتباط کنه( واقعا هم این کارو کرد). ازدواج ناموفقی نبوده ولی الان اون خانم را باید ببینی، یک زن سرخورده که حتی بچه هاش باهاش هم فکر نیستند، بچه ها رو تا زمانی که می تونسته تحت تاثیر عقاید خودش قرار بده شیعه بودند بعد همون بچه ها سنی شدند( برای مادر خیلی سخته ببینه بچه هاش سر در گم هستند و باور ثابتی ندارند)، از اینها گذشته این خانم همیشه یک خلا روحی رو احساس می کرده اونهم این که خانواده هر دو طرف باهاش تا حدی سرد بودند و باید قبول کرد که به هر حال این جریان برای خانوده ها مخصوصا اگه مقید مذهبی باشند خوشایند نیست.

مرجانه در 10 سال و 11 ماه و 4 روز و 1 ساعت و 19 دقیقه پیش گفته

درسته که بعد از ازدواج همسرت و خانواده ای که با همسرت تشکیل می دهید برات ازرشمندترن خواهد بود اما در کنار این ارزشمندترین، ارزشمند هم وجود داره که اون هم خانواده قبلی خودت و همسرت خواهند بود، وقتی شما احساس آسایش و آرامش خواهی داشت که این خانواده ها در کنار هم وجود داشته باشند و تو و همسرت بتونی از ارتباط باهاشون احساس لذت کنی. به این هم فکر کن که شما و همسرت در آینده احتمالش کمه که بتونید این احساس رو تجربه کنید و باید براش حتی تلاش کنید. عزیزم بر پایه احساس ابدا تصمیم نگیر چون این احساس می تونه بارها و بارها بوجود بیاد( ما دخترها خودمون هم می دونیم که چقدر سریع می تونیم علاقه مند بشیم) اما احساسی پایداره که برپایه شناخت و منطق باشه. در مورد همه دغدغه های خودت و خانواده ات با این آقا صحبت کن شاید اون هم به آینده و عواقبش فکر نکرده باشه( قطعا اون هم آدم منطقی هست) خلاصه این که سنجیده گام بردار و تا می تونی صبور باش و شتابزده تصمیم نگیر.

hasti در 10 سال و 11 ماه و 4 روز و 1 ساعت و 13 دقیقه پیش گفته

نمیدونم چرا ما جوونها انقدر کمبود محبت داریم که حتی وقتی یک آدم توو دنیای مجازی بهمون ویگه دوستمون داره انقدر بهش وابسته میشیم که چشم و گوشمون میبندیم.

خانم عزیز انقدر خودتو گول نزن ازدواج اینترنتی عاقبت خوشی نداره. شما که غیر از مورد اختلافات بزرگی هم با هم دارید. عزیزم این رابطه رو قطع کن.

یک پایان تلخ بهتر از یک تلخیه بی پایانه.

زینب در 10 سال و 11 ماه و 3 روز و 16 ساعت و 38 دقیقه پیش گفته

من الان تو شرف ازدواجم . خواستگارم عین خودمونه و همه ویژگی هاش شبیه ماست.

همه فامیل و خانواده دوستش دارن  و زندگی باهاش رو تضمین می کنن

با این حال دارم از شدت ترس و دلهره دق می کنم .

چه جوری اینقدر راحت انتخاب کردی؟

دو ماه اینترنتی؟

سنت هم که خوبه الان که وقت احساساتی تصمیم گرفتن نیست.

بزرگ ترین تصمیم زندگیته دختر خوب

بزرگ ترین !!!!!

حواست و خوب جمع کن.

سنی و شیعه  با هم متحد هستن اما با هم خیلی فرق دارن گیر میوفتی.

ندا در 10 سال و 11 ماه و 1 روز و 21 ساعت و 48 دقیقه پیش گفته

سلام مرسی از نظر همه دوستان من به همه چی فکرکردم اینکه برفرض خانوادم موافقت کردن ولی تفاوت مذهبو نمیشه کاریش کرد من میخوام پاروی احساساتم بذارم واین رابطه را تمومش کنم

التماس دعا

amir12321 در 10 سال و 11 ماه و 1 روز و 16 ساعت و 23 دقیقه پیش گفته

سلام دوست عزیز

اختلاف کمی نیست

فکرش رو بکن فردا بچه شما میخواد تربیت مذهبی بشه شیعه بشه با یکیتون و خانواده یکی از شما مشکل داره و سنی هم باشه باز همون مشکل رو داره

ضمنا یادتون باشه دکتر مجد میگه همیشه اولین انتخاب بدترین انتخابه

خوشبخت باشید

hasti در 10 سال و 11 ماه و 1 روز و 2 ساعت و 27 دقیقه پیش گفته

آفرین دختر خوب

زینب در 10 سال و 11 ماه و 21 ساعت و 54 دقیقه پیش گفته

یا علی

موفق باشی

roz66 در 10 سال و 10 ماه و 29 روز و 16 ساعت و 48 دقیقه پیش گفته

دعا میکنم برات

انشالله موفق باشی

ارسال یک نظر جدید

نام شما
ايميل (منتشر نخواهد شد)
آدرس وبسايت
كد امنيتي