آیتمها

 

کارشناس

 

 

 

 

 

 

كاربري


 خوش آمديد, مهمان
 آي پي شما: 44.222.82.119

نام كاربري
پسورد
کد امنيتي  
 

 کاربران سايت:
 آخرين: aaaaaaaa

 بازديدکنندگان:


 کاربران حاضر در سايت:
  94.73.222.109
  85.208.96.207
  85.208.96.193
  81.200.223.215
  66.249.66.161
  54.91.51.101
  54.87.90.21
  54.80.11.160
  54.236.245.71
  54.226.210.133
  54.210.85.205
  54.198.154.234
  54.198.146.224
  54.196.52.45
  54.196.105.235
  54.175.59.242
  54.172.95.106
  54.166.96.191
  54.163.195.125
  54.162.124.193
  54.157.35.140
  54.152.43.79
  54.152.216.170
  52.86.227.103
  52.86.117.142
  52.55.19.189
  52.167.144.179
  47.128.59.245
  47.128.41.154
  44.223.36.100
  44.222.82.119
  44.222.242.27
  44.222.194.62
  44.222.125.114
  44.221.83.121
  44.214.106.184
  44.213.65.97
  44.212.94.2
  44.211.243.190
  44.210.239.12
  44.205.3.18
  44.204.217.37
  44.204.125.111
  44.202.198.173
  44.200.82.195
  44.200.65.174
  44.200.26.112
  44.200.141.122
  44.195.23.152
  44.193.208.105
  40.77.167.59
  40.77.167.22
  35.87.110.252
  35.175.121.135
  35.173.125.112
  35.172.121.218
  34.238.242.168
  34.231.109.23
  34.229.173.107
  34.229.151.93
  34.229.110.49
  34.224.33.93
  34.201.69.22
  3.93.178.221
  3.91.249.156
  3.90.202.157
  3.88.185.100
  3.85.241.10
  3.81.23.50
  3.80.144.110
  3.239.239.71
  3.238.235.181
  3.236.234.62
  3.235.186.149
  3.230.147.225
  3.219.233.54
  3.214.184.69
  216.244.66.201
  207.46.13.107
  192.95.30.12
  188.165.232.135
  185.191.171.19
  185.191.171.16
  185.191.171.13
  18.207.98.249
  18.207.163.25
  18.206.83.160
  174.129.93.231
  174.129.190.10
  152.228.134.212
  116.96.12.184

تبلیغات

اعلانات

مطالب دریافتی

بدون موضوع


عنوان متن دریافتی :  راهنمایی لطفا

رویا

سال تولد 1366 // جنسیت مونث ///وضعیت تاهل در دوره شناخت

   


سلام به همه دوستان همراه

دختری هستم 26 ساله که دو هفته مونده به ماه محرم که خانمی تو اتوبوس ازم شماره گرفت.منم با توجه به شرایط پسر و خونوادش شماره خونمون رو بهشون دادم.فرداش مادرش زنگ زدند و قرار ملاقات گذاشتند به هر حال همه مراحل خواستگاری طی شد و ما همدیگه رو پسند کردیم.جالبه از هر لحاظ با هم میخونیم یعنی سطح تحصیلی ، ظاهری،روحی،اعتقادی،مالی، فرهنگی ...اما با این حال تصمیم گرفتیم بیشتر با هم آشنا شیم یعنی تا بعد از ماه صفر.تا به الان هم زیاد به هم وابسته شدیم.اما جدیدا از لابلای حرفاش متوجه شدم که ایشون تو تعاملاتشون با دیگران گاها دچار درگیری فیزیکی شدند و تازه به این عمل خودشون افتخار هم میکنه که تو درگیریهایی که براش پیش میاد کم نمیاره و سریع واکنش نشون میده و گاهی تا بزن بزن هم میرسه.چیز دیگه ای که هست اینه که من یه کم دختر خجالتی و کم حرفی هستم و کلا تو روابطی که داریم بیشتر ایشون گوینده ست تا من و من میترسم در آینده بخاطر این خصلتم کم کم ازم زده شه.راستش نمیدونم با این مشکلی که از جانب خودم هست چطوری کنار بیام.من گاها واقعا نمیدونم چطوری باهاش راحت باشم و روزهایی که با همیم به خنده و صحبت سپری بشه؟در حدی که وقتی پیشش هستم خودمو منقبض میکنم و حتی حرفایی که لازمه آشنایی برای ازدواجه رو فراموش میکنم بهش بگم.
لطفا راهنماییم کنید مرسی از همتون

 

نویسنده:رویا، ارسال شده در شنبه 16 آذر 1392 ساعت 01:08 قبل ‏از ظهر، 6706 بار مشاهده شده، 6 نظر، PDF،



samira805 در 10 سال و 3 ماه و 23 روز و 2 ساعت و 33 دقیقه پیش گفته

به نظر من اینکه ایشون از خودشون اینجور تعریف میکنن ناشی از اینکه میخوان از خودشون بیشتر غلو کنن. تو زندگی هر پسری ممکنه چنین چیزایی رخ داده باشه که شاید چندان تکرار هم نشن. اگر در کل رفتارشون منطقی و آرومه پس برخورد فیزیکی چندانی رخ نخواهد داد. اگر شما هم بهشون نشون بدید که از چنین حرکاتی بدتون میاد، فکر نمی کنم تکرار بشه. اینکه شما خجالتی رو دیگه باید خودتون دست بکار شید. به نظر من اولین چیزی که صمیمیت ایجاد میکنه اینکه بتونید راحت صحبت کنید. خودتون در نظراش شریک کنید، صحبتاشو ادامه بدید و ...

رویا در 10 سال و 3 ماه و 21 روز و 4 ساعت و 47 دقیقه پیش گفته

اینم اضافه کنم که جدیدا متوجه شدم که ماشینی که مادرشون میگفتن مال پسرمه به اسم خود مادرشونه و روز خواستگاری  ادعا داشتن 1 طبقه از خونشون رو به اسم پسرشون میزنن خب حالا اومدیم فردا کلا زدن زیرش اونوقت من چیکار باید بکنم.میخوام از همین الان که عقدی بینمون صورت نگرفته این کارا انجام شه تا منم با خیال راحت تر باهاشون زیر یه سقف برم و حس نکنم که از اعتمادم سوئ استفاده شده.اما راستش نمیدونم چطور مطرح کنم که هم نامزدم ناراحت نشه ، هم خونه و ماشین به اسم نامزدم شه.(فقط میخوام ببینم تا چه حد اهل عمل هستند و رو هوا حرفی نزدند همین.)

اگر دوستان لطف کنن و یه راه کار مفیدی ارائه بدند که نه سیخ بسوزه نه کباب واقعا ممنون میشم 

samira805 در 10 سال و 3 ماه و 16 روز و 23 ساعت و 58 دقیقه پیش گفته

رویا جان خب شما که هنوز کاری نکردید. گربه را دم حجله باید کشت. اگر مشکل شما ماشین و خونه هشت همین الان بهشون بگید. بی رو درواسی. باهاشون صحبت کن بگو شما فلان چیزو گفتید. اگر ماشین شماست پس به اسمتون کنید که بعدا خانواده مالک نشن. همچنین در مورد خونه

vanoshk در 10 سال و 3 ماه و 16 روز و 21 ساعت و 16 دقیقه پیش گفته

با سلام به شما خواهر خوبم .به نظر من حالا که این دوران را برای آشنایی داری باید بهترین استفاده را ازش بکنی واولا حرفهایی که لازمه در مورد خودت بدون تعارف بهش بگی .اگر هم برات سخته یه کم با خودت تمرین کن که پیش اوراحت صحبت کنی بعد حالا یا از طریق بزرگترها یا خودت تکلیف آپارتمان وماشین را روشن کنی .البته داشتن هیچکدام ازاینها خوشبختی نمیاره  .ولی اگر یک جمله از خود او بشنوید که اینها هیچکدام مال او نیست راحتتری .ولی فقط با زبان خوش واحترام .برات ارزوی خوشبختی میکنم

alale_00 در 10 سال و 3 ماه و 13 روز و 23 ساعت و 8 دقیقه پیش گفته

عزیزم برای چی خجالتی باشی؟ مگه نمیخوای با این آدم زندگی کنی؟

به حرفهایی که واست مهمه فکر کن و اونها رو روی کاغذ بنویس و وقتی میبینیش اون صحبت ها رو مطرح کن. حتی همین نگرانی که داری سعی کن طوری ازش سوال کنی تا مطمئن شی. شاید اون برای اینکه بخواد خودش رو پیش تو قوی نشون بده اینطور صحبت میکنه.

اصلا این زمان رو از دست نده و از تمام لحظه ها برای شناخت بیشتر استفاده کن. داری برای عمری زندگی تصمیم میگیری کار کوچیکی نیست. وقتی خواسته هات رو مطرح کنی و درموردش صحبت کنی کم کم یخت هم باز میشه و راحتتر میتونی صحبت کنی و دیگه از خجالت منقبض نمیشی خانوم گل

با آرزوی خوشبختی برای شما خواهر گلم

حسن در 9 سال و 11 ماه و 9 روز و 20 ساعت و 56 دقیقه پیش گفته

نمیتونی بگی حتما  حرفات بنویس و بده بخونه چون شاید اگه حرفی نگفته باشه در آینده باعث بروز مشکلات متعددی بشه ها!

این که میگه رفتاره تندی داره به این دلیله احتمالا که میخواد خودش ادم با جنمی نشون بده تا بهتون بگه که قابل اعتماده و میتونین تو سختی هاتون بهش تکیه کنید.

منم اینطوری بودم تو دوران اشنایی با عیالم!

ارسال یک نظر جدید

نام شما
ايميل (منتشر نخواهد شد)
آدرس وبسايت
كد امنيتي