بازديدکنندگان:
غزال
سال تولد 1365 /// جنسیت مونث ///وضعیت تاهل متاهل ////عنوان متن طلاق توافقی یا صبر به امید حل مشکلات پیش آمده
سلام،من 27 سال دارم فوق لیسانس و شوهرم هم 32 ساله و دانشجوی دکترا می باشد.حدود یکسال است که ازدواج کرده ایم.طی این مدت مثل تمام زن و شوهرهااختلافاتی باهم داشتیم ولی در کل زندگی خوبی داشتیم.همسرم مرد خانواده دوست وبادرایتی هست.اما متإسفانه بسیار دهن بین است خصوصاًحرفهای خانواده اش خیلی روی رفتار وافکارش نسبت به من تإثیردارد.قضیه از آنجاشروع شد که عید امسال همراه خانواده شوهرم به مشهد رفتیم،متاسفانه در این سفر سؤتفاهمهایی به وجود آمد که به دلیل بدگویی یکی ازخواهرانش نسبت به من جرقه اولین اختلافات ما هم از آنجا زده شد.خلاصه اینکه همسرم سر این موضوع حاضر نشد من را به خانه پدرم برای عیدددیدنی ببردوبالاخره با وسلطت دیگران من را برای عیددیدنی به شهرستان برد.زندگی با تمام تلخ وشیرینیهایش می گذشت تا اینکه اواخر شهریور خواهرشوهردیگرم با بچه هایش به خانه ما آمدند.بازهم خواهرشوهرم سر یک سؤتفاهم کوچک که البته اصلا ربطی به ایشان نداشت از من دلخور شدو بدگویی مرا پیش شوهرم کردسؤتفاهم پیش آمده هم به خاطر لقبی بود که همسرم به من جلو خانواده اش داد(با وجود اینکه بارها من از او خواسته بودم که من را جلو جمع ضایع نکند وشوخیهای سبک با من نکند)با این وجود من را جلو آنها خورد وکوچک کردکه البته به نظر خودش تنها یک شوخی کوچک بود.من از این قضیه بسیار ناراحت شدم وبا حرکتم دلخوریم را به او نشان دادم که متإسفانه خواهرشوهرم به خودش گرفت و مسائل بعدی بوجود آمد.شوهرم وقتی تنها شدیم به من فحاشی کرد وقسم خورد که من را طلاق می دهد.چند روزی با من صحبت نمیکرد تااینکه به خاطر آمدن مهمان به خانمه مان مجبور شد که با من حرف بزند.ولی رفتارهایش نسبت به من خیلی تغییر کرده بودو سر شده بودحدود یکماه به قصدسرزدن به خانواده ام مرا به شهرستان آورددر طی مسیردوباره بحث خواهرش را به میان کشید وگفت که تورا به خانه خواهرم نمیبرم چون خواهرم از تو خوشش نمیاد.ولی من اصرار کردم برای رفع دلخوری وکدورت وعذرخواهی مرا هم به خانه خواهرش ببرد که او اصلا قبول نکرد وبا من مشاجره کرد وحتی به من گفت که اصلا من دوست نداره و باید به این زندگی خاتمه بدیم،من هم که این مدت از رفتارسرد وپر از تحقیرش خسته شده بودم برخلاف میل باطنیم گفتم که من هم اگر دارم با توزندگی میکنم به خاطر آبروی پدرم وخانواده م است وگرنه من هم از رفتارهای تو خسته شدم.شوهرم بلافاصله گفت پس بیا خیلی بیدردسراز هم جدا بشویم.من خیلی گریه کردم.وقتی بهخانه پدرم رسیدیم اونها متوجه قیافه های گرفته من وشوهرم شدندولی چیزی نگفتند.شوهرم فردای آن روز تنها به خانه خواهرش رفت.وقتی از خانه خواهرش برگشت به شدت گرفته وعصبانی بود.وقتی من ازش درموردناراحتیش پرسیدم به من گفت که خواهرم قسم خورده که دیگر خانه من نمیاد.بعدش گفت که من باید تکلیفت رو همینجا روشن کنم وباید با پدرت حرف بزنم.حتی به من گفت حتی اگه لازم بشه این هفته را سرکار نمیرم و اینجامیمونم و توراطلاق میدهم بعدمیروم.من هم که خیلی شک زده وناراحت بودم ازش خواستم که ب پدرم چیزی نگه. اونشب به پدرم جیزی نگفت وطبق قرار قبلی که داشتیم من را خونه پدرم که مدت زیادی نرفته بودم جاگذاشت ورفت.بعد از چنروز به پدرم پیام داده بود که ما اصلا به قصدسرزدن نیومدیم شهرستان، اومدیم چون نمیتونستیم با همم زندگی کنیم ومیخوایم از همدیگه جدابشیم.بعدش باپدرم تماس گرفته بود وبه پدرم گفته بود که من به خواهرش بی احترامی کردم وخواهرم قسم خورده که دیگه خونه ما نمیادمن هم حاضرنیستم به خاطر زنم خانواده م از دست بدم وخلاصه اینکه باید از هم جدابشیم.بعد از اون تماس،پدرم هرچقدر باشوهرم تماس گرفته شوهرم تماس پدرم راجواب نداد.وبعدش شروع کرد به دادن پیامک های ناجور به من که بیا توافقی جدابشیم وهمش هم من تهدید میکرد که نباید کسی بفهمه وتاکسی نفهمیده بیابریم توافقی طلاق بگیریم.پدرم با مادرشوهرم تماس گزفت وموضوع را عنوان کرد.وایشان هم از این قضیه کاملااظهاربی اطلاعی کرده بود.خلاصه اینکه بعد از مدت حدود دوماه که خانه پدرم هستم هنوز هرچنرروزیکبارشوهرم پیامهای ناجور میزنه وخودم وخانوادم را مورد طعن وتحقیر قرار میده وازم میخواد برم توافقی جدابشم.ضمناپدرومادرم حتی به خانه خواهرشوهرم رفتند وراجع به دلخوری پیش آمده وحرفهای مطرح شده از اوسؤال کردند که خواهرشوهرم عنوان کرده بود که من اصلا همچین حرفی نزدم.ئکاملاقضیه را کتمان کرده بود..دیگران به من میگویند بهتراست دیگر به شوهرم فکرنکنم واز ش جدابشم.ولی من هنوز شوهرم را دوست دارم ودوست دارم به زندگیم برگردم.ضمناشوهرم حدود سه هفته پیش دادخواست طلاق داده ..الآن من نمیدانم واقعا بایدچکارکنم؟تایادم نرفته بگویم که شوهرم به کسانی برای واسطه فرستاده ام گفته است که من از اول هم به زنم هیچ علاقه ای نداشتم واین موضوع هیچ ربطی به خواهرم ندارد!!تناقضاتی که در رفتار وگفتار شوهرم میبینم واقعا من را دچارسردرگمی کرده است وتحت فشار روحی بسیارزیادی قرار گرفتم .
مشاوره لازم است از طریق سایت تنظیم خانواده جهت مشاوره آنلاین - تلفنی یا حضوری اقدام شود
نویسنده:غزال، ارسال شده در شنبه 23 آذر 1392 ساعت 11:11 بعد از ظهر، 12880 بار مشاهده شده، 13 نظر، PDF،