آیتمها

 

کارشناس

 

 

 

 

 

 

كاربري


 خوش آمديد, مهمان
 آي پي شما: 44.192.47.250

نام كاربري
پسورد
کد امنيتي  
 

 کاربران سايت:
 آخرين: aaaaaaaa

 بازديدکنندگان:


 کاربران حاضر در سايت:
  86.106.74.249
  66.249.66.160
  54.90.236.179
  54.226.242.26
  54.211.148.68
  54.204.142.235
  54.198.108.174
  54.163.195.125
  54.147.17.95
  54.147.110.47
  54.146.97.79
  52.91.54.203
  52.86.117.142
  52.167.144.205
  52.167.144.203
  50.17.63.57
  47.128.47.221
  47.128.125.46
  45.43.11.72
  44.223.70.167
  44.223.37.137
  44.222.220.101
  44.221.83.121
  44.214.106.184
  44.210.103.233
  44.208.25.215
  44.201.59.20
  44.200.169.48
  44.195.43.113
  44.193.208.105
  44.192.47.250
  44.192.16.116
  40.77.167.78
  40.77.167.7
  35.92.77.53
  35.172.110.179
  35.153.156.108
  34.239.150.247
  34.207.180.141
  34.206.1.144
  3.93.162.26
  3.92.1.156
  3.91.43.22
  3.89.200.155
  3.88.211.227
  3.80.155.163
  3.238.130.41
  3.237.44.242
  3.236.81.4
  3.236.101.52
  3.233.219.31
  3.209.56.116
  216.244.66.201
  207.46.13.36
  207.46.13.14
  185.191.171.11
  18.207.98.249
  18.206.14.46
  162.142.125.11
  157.55.39.9
  157.230.250.185
  142.147.128.71
  100.26.135.252

تبلیغات

اعلانات

مطالب دریافتی

بدون موضوع


عنوان متن دریافتی :  خسته از دنیا

elnaz.m

سال تولد 1367 /// جنسیت مونث ///وضعیت تاهل مجرد ///عنوان متن خسته از دنیا

  


سلام دوستان عزیزم .تازه با این سایت آشناشدم و خوشحالم که جایی هست برای ابراز دردها ،غصه ها وبی قراری ها ... همیشه به خدا میگفتم خدایا کمکم کن و نزار هیچ وقت با رفتارم با زبانم دل بندها تو بشکنم و بزار قبلش جسمم بشکنه اما دلی و نشکنم ...اما نمیدونم چرا بعضی از بنده هاش اینقدرراحت قضاوت میکنن ،دل میشکنن و راحت تهمت میزنن بی دلیل...و باز نمیدونم چرا اکثر این بنده ها قراره تو زندگی من باشن ؟؟؟
الان که دارم مینوسم بغض راه گلومو بسته واشک همدم روزهای زندگی منه .خیلی وقته شاد نیستم و از اعماق قلبم نخندیدم .و همش به خاطر دردایی هست که بنده ها رو دلم گذاشتن چه آشنا چه غریب ...با اینکه از خونوادم چند سالی دور بودم اما هیچ وقت به خودم اجازه ندادم با هیچ پسری به هر طریقی در ارتباط باشم دلایل خیلی زیادیم داشتم به خاطر خدا به خاطر آبروی خودمو و خونوادم به خاطر خودم که اگه از خداوند طلب همسر پاک و نجیب کردم شرمنده اش نباشم به خاطر اینکه خداوند در آیه 26 سوره نور؛ خودش فرموده زنان پاک از آن مردان پاکند و ...
بستگانم بی دلیل و نمیدونم بر چه اساسی برام حرف در میارن و راحت تو چشمم بهم تهمت میزنن حتی بدکاره و کثیف هم بهم گفتن و نفهمیدم چرا؟؟؟ حتی چادر هم سر میکنم ولی نمیدونم گاهی به خودم شک میکنم اما وقتی زندگیمو مرور میکنم باخدای خودم ...خودش میدونه که چقدر پاک زندگی کردم اما نفهمیدم چرا بارش تهمتها اینقد برای من زیاده اینقد که دارم از پا درمیام خیلی خسته و کلافه ام خیلی...با یکی از همکارام که آقا و متاهله بنا به صلاح دید رییسم ما با هم کار میکنیم و .این آقا خودش همیشه میگفت به خاطر گذشته ای که داشتم خانمم بهم بدبینه و ... و من هیچ وقت هیچ وقت نه به این آقا فکر کردم و نه اجازه دادم از رابطه کاری بیشتر بره و البته این و همه همکارامم میدونستن چون همیشه معتقد بودم و هستم اگر رابطه ای با نامحرم داشته باشم ایمان دارم که همسر من هم در جایی دیگر و با نامحرمی دیگره... تا اینکه چند روزپیش این آقا با خانمش امد محل کار و ما همه متعجب که چرا با خانمش امده؟ بعدا بهم گفت کاری داشتین به من زنگ زدین و من گفتم من زنگ نزدم و یکی از همکارام هم پیشم بود و میدونست که من اصلا گوشی دستم نبود . بعد از اینکه اینا رفتن خانمش با گوشی شوهرش به من زنگ زد بیاین پایین کارتون دارم . منم از همه جا بی خبررفتم و هر دوشون پایین بودن که خانمش خیلی با خشم گفت به چه حقی به شوهر من اینقدر زنگ میزنی؟؟ وکلی حرفای مفت و خیالبافیای احمقانه فقط به خاطر بدبینی ...و خداشاهده که زنگهای ما فقط در حد 6 الی 8 ثانیه اونم برای اعلام موقعیت چون رانندمون یکی بود ولی ازقضا گوشی من همون روز صبح که میرفتم محل کارم تو کیفم بوده ورو دکمه مخاطبین فشار میاد و زنگ میزنه به این اقا( گوشیم قدیمیه و قفل نداره و چن بار واسه دوستام همینطوری زنگ خورده بود) و زنش جواب میده و میبینه کسی حرف نمیزنه فکر کرده من منظوری داشتم...و من بیچاره از همه جا بی خبر بودم .و خود خدا شاهده بی گناهی من هست و فقط ابه خاط اینکه من تنها مجرده این سیستمم باید بهم انگ بزنن .حالا بماند که اینقد روحیه ام داغونه و چقدر اشک ریختم که تو محیط کارم ابروم رفت ولی اون اقا که من و میشناخت و میدونست هیچ ارتباطی جز کار میان نبود ولی چرا خانمشو توجیه نکرد؟ چرا گذاشت بیادواون حرفا رو به من بزنه ؟والان اینقد راحت برخود میکنه که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده حتی دریغ ازیه عذر خواهی ...وبه یکی از همکارام گفته بود که چرا انکار کرده ولی خدا شاهده من اونروز اصلا تماس نگرفتم .ولی تنها خوشحالیم اینه که دنیایی دیگر هم هست که قراره خیلی از واقعیتها مشخص بشه .میبینمش ناخواگاه اشکم جاری میشه وقلبم درد میگیره. همکارام و رییسم خیلی باهام حرف زدن که بیخیال موضوع شم وخیلی بهم دلداری دادن ولی نمیتونم باهاش کار کنم و فعلا مجبورم تا 2 ماه دیگه تحمل کنم ازش بدم میاد.حتی چند روزه نرفتم سرکارم .چیکار کنم دارم دیووونه میشم.؟ از زندگیم خسته شدم بیشتر از اینکه ازخدا بترسم اززبان و افکار و رفتارای بنده هاش میترسم ....هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم هیچی...یعنی اگه ایمانم به خداوند وآخرت ضعیف تر از الان بود حتما خدمو راحت میکردم ...برام دعا کنین .

 

نویسنده:elnaz.m، ارسال شده در سه شنبه 3 دي 1392 ساعت 06:34 بعد از ظهر، 5898 بار مشاهده شده، 8 نظر، PDF،



satare در 10 سال و 3 ماه و 7 روز و 3 ساعت و 18 دقیقه پیش گفته

دوست عزیزم بی خیال بابا. بخاطر خودت زندگی کن. هرطورم که بخوای باشی خلاصه این جماعت یه راهی برای حرف دراوردن بهت دارن. خودتو ببین مردم هرچی میگن بذار بگن. انقد نگران نگاههای دیگران و افکار دیگران در مورد خودت نباش. انقدر حساسیت به خرج نده. تو فقط وظیفه داشتی به همسر همکارت بگی که دستم خورده وسلام. باور میکرد یا نمیکرد دیگه مهم نبود. اینو میگفتی بعدش میرفتی سرکارت. انگار نه انگار که اتفاقی افتاده. حساسیت نشون دادن تو مساله رو جدی میکنه. بفکر خودت باش و شاد بودنت نه بفکر دیدگاه دیگران در مورد خودت. این حرفا و مسایل تو زندگی همه ادمها هس. مهم عکس العمل ادماست که فرق میکنه. اصن بهشون اهمیت نده.

samira805 در 10 سال و 3 ماه و 5 روز و 15 ساعت پیش گفته

الناز جان، این که شما میگی از عادی ترین وقایع تلخ زندگی هر کسی میتونه باشه

خیلی تلخ تر از اینها را چشیده اند و از کنارش گذشتند. شما زیاد سخت نگیر. همونجور که ستاره گفت مهم اینکه شما قصدی نداشتی و راستشو گفتی. اون آقا هم در حد شعور خودش رفتار کرده. اگر میتونی از کناار این قضیه بگذری که هیچ اگه هم نمی تونی با رییست حرف بزن تا کار شما رو با اون آقا منتفی کنه. خوشی های زندگیتو به خاطر حرفای دیگرون از بین نبر.

mistad در 10 سال و 3 ماه و 13 ساعت و 37 دقیقه پیش گفته

سلام الناز جان

خدا جای حق نشسته, تو که دختر معتقدی هستی خودت اینو بهتر میدونی, واگذار کن به خدا, اون آقا هم حتما ریگی به کفشش بوده که با تماسای شما یه بهونه دستش اومده, من میگم بخاطر آدمایی که اصلا ارزشش رو ندارن خودت رو اذیت و ناراحت نکن, خدا به تو نعمت زندگی و سلامتی داده, از این بهتر چه انگیزه ای برای زندگی میخوای, به خدا توکل کن, خودت هم میدونی خدا جواب همه این آدمای سطحی رو میده, البته تو هم خودت باید شخصا جوابشون رو بدی, نه با دعوا و مثل خودشون ولی در برابرشون ساکت نمون, تو باید از حق خودت دفاع کنی

موفق باشی

مهدیه در 10 سال و 2 ماه و 7 روز و 13 ساعت و 14 دقیقه پیش گفته

می ترسم ..... هرچی دلم بخواد خدا نخواد ........... خدایا

دریا در 10 سال و 1 ماه و 18 روز و 21 دقیقه پیش گفته

سلام گلم

رک حرفمو یزنم

اگه خدا واقعا برات ممه

پس فقط خدارو ببین و بنده هاشو بزار کنار

اینایی ک گفتی منو یاده خودم انداخته

البته من نه مثله تو انقدایمانم قوی بوده نه مثله تو این همه مشکل داشتم

اما به حرفه مردم خیلی اهمیت میدادم بخاطر ترس ازحرفاشون از زندگیم عقب افتادم باعث شد ک خیلی زجر بکشم

بندازشون دور این آدماو افکار پلیدشونو

reyhan در 10 سال و 1 ماه و 14 روز و 3 ساعت و 11 دقیقه پیش گفته

مهم اینه که احساس گناه نداری چون غرضی درکارت نبوده . همین حالا دقیقا همین حالا این فکرو از سرت بیرون کن انگار اتفاقی نیفتاده برو سرکارت این دو ماه هم که باید این آقا ارا ببینی  ازش قایم نشو چون همه همکارانت حواسشون بهت هست پس با اعتماد به نفس و از بالا باهاش رفتار کن خیلی محکم و قاطع و فقط در خصوص کار بدان که تو به مراتب از او محترم تری

امرال در 10 سال و 14 روز و 10 ساعت و 49 دقیقه پیش گفته

سلام میخوام یه دردی که دارم براتون بگم من 27 سالمه  فقط اینو میتونم بگم تو این دنیا یک صدمو درصد هم دوستداشتنها باور کردنی نیست .من خودم با یکی نامزد شدم تو نت باهاش اشنا شده بودم بگم      زیبا نبود بگم وضع خانوادگیش خوب نبود گفتنش خوب نیست ولی حقیقتو گفتم ولی نفهمیدم که چجوری خیانتی ازش دیدم که خودمم ماتمش شدم ولی دوسته عزیز این نصیحتو ازمن و هرکسی اینو میخونه بدونه تو نت عاشق شدن عینه یه قماره  عشق برا ادم فقط خداست و بس همین بای

احمد 15 در 9 سال و 11 ماه و 20 روز و 20 ساعت و 47 دقیقه پیش گفته

خستم خیلی

ارسال یک نظر جدید

نام شما
ايميل (منتشر نخواهد شد)
آدرس وبسايت
كد امنيتي