آیتمها

 

کارشناس

 

 

 

 

 

 

كاربري


 خوش آمديد, مهمان
 آي پي شما: 3.236.55.137

نام كاربري
پسورد
کد امنيتي  
 

 کاربران سايت:
 آخرين: aaaaaaaa

 بازديدکنندگان:


 کاربران حاضر در سايت:
  95.108.213.224
  66.249.66.162
  66.249.66.161
  66.249.66.160
  54.227.104.229
  54.226.126.38
  54.205.238.173
  54.205.116.187
  54.197.64.207
  54.163.14.144
  52.91.0.68
  52.207.218.95
  52.167.144.205
  52.167.144.184
  47.128.57.223
  47.128.44.91
  47.128.17.251
  47.128.125.253
  44.222.212.138
  44.204.65.189
  44.204.34.64
  44.201.24.171
  44.200.23.133
  44.193.80.126
  44.192.132.66
  40.77.167.4
  35.175.236.44
  35.173.233.176
  35.172.193.238
  35.171.159.141
  34.238.143.70
  34.238.138.162
  34.230.68.214
  34.230.35.103
  34.227.112.145
  34.204.52.16
  34.203.242.200
  34.201.16.34
  34.201.122.150
  3.93.59.171
  3.91.8.23
  3.88.16.192
  3.87.209.162
  3.83.87.94
  3.83.81.42
  3.81.30.41
  3.81.222.152
  3.238.62.119
  3.238.233.189
  3.238.195.81
  3.238.161.165
  3.237.46.120
  3.236.55.137
  3.235.249.219
  3.235.139.122
  3.230.76.153
  3.215.183.194
  216.244.66.201
  207.46.13.153
  207.46.13.128
  207.46.13.126
  185.191.171.5
  18.234.55.154
  18.233.223.189
  18.232.88.17
  18.232.169.110
  178.45.63.177
  151.234.194.194
  123.13.58.59
  115.74.152.98
  107.21.176.63
  103.252.108.13

تبلیغات

اعلانات

مطالب دریافتی

بدون موضوع


عنوان متن دریافتی :  خیانت

باران45357

سال تولد 57 /// جنسیت مونث ///وضعیت تاهل متاهل ///عنوان متن خیانت

    


سلام.12ساله ازدواج کردم یه پسر 10 ساله دارم .زندگی خیلی خوبی داشتیم 2سال پیش فهمیدم شوهرم با خواهر مجردم با هم رابطه دارند.هیچکس جز ما سه تا قضیه را نفهمیدند.همسرم قسم خورد که توبه کرده .قول دادند که همه چیز را کنار بگذارند.خواهرم ام اس دارد. من هم دلم سوخت و بخشیدمشون.اما یه ماه پیش فهمیدم دوباره با هم رابطه دارن.همسرم میگه بهش ترحم کردم و خواهرم اصرار به ادامه ی این ارتباط داشته.در ضمن ارتباط اونا در حد دست دادن و اس ام اس های عاشقانه وگاهی مبتذل بوده .من و همسرم دور از خانواده ام در شهری دیگر زندگی می کنیم.همسرم باز نادم است.دستشو داغ کرد.ولی من دیگه باور نمی کنم.همه ی فامیل من و شوهرم فکر می کنن ما خوشبخت ترین خانواده ایم..تصمیم گرفتم توی غذای خودم و پسرم سم بریزم .ولی از جهنم ترسیدم .با روانشناس حرف زدم .رابطه با خانواده ام را قطع کرده ام.همسرم را دوست دارم. ولی این شرایط داره خفه ام می کنه ...شما را به خدا کمکم کنید .من چیکار کنم.واسه ابروی پدرم باید ساکت شم ولی واقعا نمیشه تحمل کرد .من توی این 12سال هیچی واسه زندگیم کم نذاشتم.شرایطی را تحمل کردم که هر زنی نمیتونه قبول کنه.الان حقم این نیست.راهنماییم کنید لطفا .به خدا کم اوردم.نمیدونم چیکار کنم.....ممنونم

 

نویسنده:باران45357، ارسال شده در دوشنبه 16 تير 1393 ساعت 01:51 قبل ‏از ظهر، 4787 بار مشاهده شده، 10 نظر، PDF،



fayu در 9 سال و 8 ماه و 25 روز و 10 ساعت و 54 دقیقه پیش گفته

خواهر شما خواهر نیست ...

آتش خفته*closefire68* در 9 سال و 8 ماه و 18 روز و 5 ساعت و 56 دقیقه پیش گفته

سلام

فرارسیدن شب های قدر و شب ضربت خوردن امام علی ع را تبریک و تسلیت میگم

سعی میکنم تا حدی که بتونم شفاف نظرم را بگم.

اول باید ببینید علت اینکه شوهر شما به خواهر شما تمایل پیدا کرد چی بوده؟

شاید هر فرد دیگری میتونست جای خواهر مجرد شما باشه. ولی به هر حال انتخاب خواهر شما

به عللی بستگی داره. "مثلا تمایل به رابطه با نزدیکان"

در مورد مریضی که خواهرتون دچارش هستند به یاد نکته ای افتادم. شاید خواهر شما در این رابطه کمی موثر باشه. چون به هر حال مردم زمان ما ، اغلب نسبت به افرادی که دچار بیماری های ام اس یا سرطان هستند فقط حس ترحم دارند و کسی نمیتونه واقعا حس عاشقی به این افراد داشته باشه.

در مورد نوع رابطه باید همیشه این نکته مد نظر باشه که از رابطه های خیلی کوچیک و پیش پا افتاده ، گناه هایی پیش میاد که بعدا شاید باعث سر افکندگی 2 طرف بشه.

به نظر من باید از شوهرتون در خواست کنید به جای اینکه به خواهرتون رابطه داشته باشه سعی کنه در زمانی که شما هم حضور دارید، اون موقع خواهر شما هم حضور داشته باشه .

چون شاید نکاتی را که یه زن و شهر جوون درک میکنند، پدر مادر درک نکنند.

شاید لذتی که در کنار خواهر به ادم دست میده در کنار پدر و مادر به ادم دست نده.

البته این فعلا در زمان حال و بین مردم ما و جوون های ما به وجود امده. ولی در کل انسان فقط در بین و نزدیک و کنار پدر و مادر فقط احساس شادی و ارامش میکنه.

آتش خفته*closefire68* در 9 سال و 8 ماه و 18 روز و 5 ساعت و 47 دقیقه پیش گفته

سعی کنید لحظاتی را در کنار خواهرتون سپری کنید

البته اگه از خواهرتون دور هستید

سعی کنید با تلفن یا هر وسیله ای که میتونید باهاش صحبت کنید باهاش در ارتباط باشید

همیکنه بدونه خواهرش به فکرش است و میخواد از فکر و ذکر درش بیاره

نا خود آگاه سعی میکنه دیدش را عوض کنه

و از شوهرتون هم خواهش کنید

که ایشون هم دیدشون نسبت به خواهر مجردتون را عوض کنه

یعنی به جای اینکه با این نوع رابطه داشتن بخواد کمکش کنه

سعی کنه کلا مشکل را بر طرف کنه....



به هر حال امیدوارم که مابقی دوستان سایت دلداری هم بتونند با نظراتشون شما را راهنمایی کنند و بتونند یار و یاور خوبی در کنار شما باشد برای حل این مشکل

آتش خفته*closefire68* در 9 سال و 8 ماه و 18 روز و 5 ساعت و 46 دقیقه پیش گفته

امیدوارم به زودی خبری از شما بخونم که انشاالله این مشکل بر طرف شده باشه



در پناه حق باشید

یا علی مدد

آتش خفته*closefire68*

*****

آنچه دلم خواست نه آن ميشود

آنچه خدا خواست همان ميشود

*****

رضا در 9 سال و 8 ماه و 17 روز و 9 ساعت و 47 دقیقه پیش گفته

سلام دوست عزیز...

به نظر من شما مسیله رو خیلی بزرگش کردین...

بهتره که به شوهرتون یه فرصت دیگه بدین...

خواهرتون هم ام اس داره...پس مطمینا نیاز به یک همدم و پشتیبان داره...

اگه امکانش هست برای خواهرتون یه همدمی پیدا کنید...ینی از اونور بوم به قضیه نگاه کنید...

به جای اینکه زیاد حساسیت نشون بدی روی این قضیه...یکم مهربون باش و به روی خودت نیار...

اینطور حتما شوهرت پشیمون و شرمنده میشه...جبهه گیری نکن...

با امید به خدا همه چی درست میشه...

موفق و پیروز باشی...

baran45357 در 9 سال و 8 ماه و 16 روز و 13 ساعت و 4 دقیقه پیش گفته

به نظر شما باز باید ببخشم یا نه.به همسرم اعتماد ندارم.من خیلی غریب وتنهام.با خانواده ام قطع رابطه کردم.از بس غصه خوردم معده درد شدید دارم.بچه ها خواهش میکنم توی این شبای قدر واسم دعا کنید یا هرچه زودتر بمیرم یا خدا آرومم کنه.مرسی.

mistad در 9 سال و 8 ماه و 14 روز و 22 ساعت و 9 دقیقه پیش گفته

سلام باران عزیز

قبول کن شرایطتی که گفتی مقداری خاصه, من به شخصه نمیدونم چی باید گفت, ولی چرا با خواهرت صحبت نمیکنی؟

راستش قبولش سخته که کسی بخواد با زندگیه خواهر خودش بازی کنه, اصلا خواهرتو ببر پیش مشاور, حتما یه مشکل اساسی داره وگرنه این کار یه کار عادی نیست گه آدم راحت بتونه در موردش حرف بزنه و نظر بده, امیدوارم توی این شب ها خدا صداتو بشنوه و گره مشکلتو باز کنه, از صمیم قلب برات دعا میکنم, موفق باشی

آتش خفته*closefire68* در 9 سال و 8 ماه و 10 روز و 5 ساعت و 21 دقیقه پیش گفته

وقتي سكوت خدا را در برابر راز و نيازت ديدي نگو: " خدا با من قهر است "

او به تمام كائنات فرمان سكوت داده تا حرف دلت را بشنود

پس " حرف دلت را به او بگو .... "


..................................................................................................................................

سلام نماز روزه قبول باشه

انشاالله به زودی به دقت خودت و همفکری با دوستان سایت دلداری و همچنین کمک از کارشناس سایت و در درجه اول توکل به خدا

مشکلتون حل بشه

منتظر هستم که خبر رفع  و حل شدن مشکلتون را به زودی سر سایت ببینم





در پناه حق باشید



یا علی مدد



آتش خفته*closefire68*



*****



آنچه دلم خواست نه آن ميشود



آنچه خدا خواست همان ميشود



*****

baran45357 در 9 سال و 8 ماه و 3 روز و 4 ساعت و 47 دقیقه پیش گفته

دوستای گلم سلام.ازتون سپاسگذارم که با نظرای خوبتون کمکم می کنین.خیلی تلاش کردم با شرایط کنار بیام ولی واقعا سخته.سعی کردم با خواهرم صحبت کنم ولی هر بار حس خفگی پیدا کردم.و دوباره به فکر فرار از این زندگی و ... افتادم.خواهرم از وقتی فهمید ام اس داره خیلی تغییر کرده.طوری که چند بار با مردای متاهل دیگه ارتباط داشته.وقتی فهمیدم باهاش صحبت کردم ولی انکار کرد.باورم نمی شد یه روز بخواد واسه زندگی خواهر کوچیکش مشکل ایجاد کنه.از همسرم خیلی ناراحتم.من توی زندگی واسش سنگ تموم گذاشتم . خودش هم اینو قبول داره همش میگه ترحم کردم. ولی هنوزم نتوتستم ببخشمش.و یا شاید هیچوقت نتونم........







بازم ممنونم بی نهایت......

ارسال یک نظر جدید

نام شما
ايميل (منتشر نخواهد شد)
آدرس وبسايت
كد امنيتي