بازديدکنندگان:
acc2014r
سال تولد 1361 /// جنسیت مونث /// وضعیت تاهل متاهل /// عنوان متن دو زاهی زندگی
با سلام و عرض ادب
من مدت 8 سال است که ازدواج کرده امازدواجم یک ازدواج عاشقانه و کاملا احساسی بود با همسرم در دانشگاه آشنا شدم خانواده ها هر دو مخالف این ازدواج بودند علت مخالفت ها تفاوت هایی بود که ما هر دو داشتیم تفاوت های فرهنگی و مذهبی و زبانی و ... ما از دو مذهب مختلف هستیم من شیعه و همسرم سنی است خانواده من یک خانوداه تحصیلکرده و فرهنگی و اجتماعی بود و هست اما خانواده همسرم متاسفانه کاملا غیر اجتماعی و بدور از هر گونه رفتار و معاشرتی و کاملا یک زندگی بدوی دارند تفاوت های دو خانواده بسیار بسیار زیاد بود و هست آن موقعه من عاشق بودم و داغ و هیچ چیزی را نمی دیدم اما الان که هشت سال گذشته می بینم که به هیچچچچچچچ وجه نمی تونم تحملشون کنم به هیچ وجه نمی تونم باهاشون ارتباط برقرار کنم هر چند که من سعی خودم رو بارها کردم اما اونها واقعا تمایلی ندارند گویی نه من از آنها خوشم می آید و نه آنها از من هر دو همدیگر را بعد از هشت سال نپذیرفته ایم و نمی خواهیم بپذیریم .اما از همسرم بگویم هر چند نقاط ضعفی دارد اما مرد مهربان با مسئولیت و بااخلاقی است و مرا نیز بسیار دوستدارد و از طرفی همه خانواده من او را دوست دارند و به طور کلی قبولش دارند. این وسط من گیر کرده ام از یک طرف نمی تونم خانواده همسرم وتفاوت ها و جوی که توش قرار دارند را تحمل کنم تا جایی که تصمیم به طلا ق گرفته ام از طرفی میترسم که نتوانم مرد خوبی مثل همسرم به لحاظ بااخلاقی و سالم و پاک بودن نصیبم شود از تنها بودن و سردرگمی بعد از طلاق میترسم .همسرم متوجه تصمیم من شده و می گوید اگر اینقدر این تفاوت ها عذابت می دهد من هر تصممیمی که تو بگیری را قبول میکنم و اصراری ندارم که با من زندگی کنی . این را هم اضافه کنم برای این زندگی و ساختن آن سختی های زیادی کشیدم ودلم می سوزه که خراب بشه .ما در حال حاضر فرزندی نداریم . آیا تصمیم من برای جدایی اشتباه است ؟ آیا این رویا پردازیست که میگویم ای کاش با خانوده ای از سطح اجتماعی و فرهنگی بالا ازدواج کرده بودم ؟ که باهاشون بتونم رفت و آمد کنم . خواهش می کنم راهنماییم کنید
نویسنده:acc2014r، ارسال شده در جمعه 28 شهريور 1393 ساعت 01:34 قبل از ظهر، 4310 بار مشاهده شده، 5 نظر، PDF،