آیتمها

 

کارشناس

 

 

 

 

 

 

كاربري


 خوش آمديد, مهمان
 آي پي شما: 3.85.63.190

نام كاربري
پسورد
کد امنيتي  
 

 کاربران سايت:
 آخرين: aaaaaaaa

 بازديدکنندگان:


 کاربران حاضر در سايت:
  89.41.190.162
  66.249.66.161
  66.249.66.160
  54.84.65.73
  52.167.144.238
  52.167.144.235
  52.167.144.203
  52.167.144.176
  52.167.144.16
  5.211.233.22
  5.211.233.121
  47.128.98.220
  47.128.97.218
  47.128.96.228
  47.128.62.14
  47.128.62.138
  47.128.60.250
  47.128.58.10
  47.128.57.77
  47.128.53.229
  47.128.53.134
  47.128.52.26
  47.128.51.222
  47.128.49.255
  47.128.49.229
  47.128.49.227
  47.128.49.226
  47.128.47.79
  47.128.43.126
  47.128.43.101
  47.128.42.163
  47.128.42.104
  47.128.41.74
  47.128.41.52
  47.128.38.128
  47.128.36.58
  47.128.21.170
  47.128.20.74
  47.128.20.231
  47.128.19.187
  47.128.125.103
  47.128.113.211
  47.128.113.185
  47.128.111.236
  47.128.109.60
  44.213.80.174
  44.197.113.64
  40.77.167.8
  40.77.167.5
  40.77.167.25
  40.77.167.14
  40.77.167.13
  34.228.7.237
  3.85.63.190
  3.230.128.106
  216.244.66.201
  17.241.75.216
  17.241.227.212
  161.97.87.71
  107.23.85.179
  103.244.227.22

تبلیغات

اعلانات

مطالب دریافتی

بدون موضوع


عنوان متن دریافتی :  سردرگمی وطلاق

مرجان

سال تولد 53 جنسیت مونث وضعیت تاهل در حال جدا شدن عنوان متن سردرگمی وطلاق

    


سلام خسته نباشید.خانمی هستم 41ساله که درسن16سالگی ازدواج کردم وماحصل ازدواجمون دودخترویک پسره که دوتاشون مدرک کارشناسی دارن ودخترکوچکم هم تازه داره وارددانشگاه میشه.من خودمم اهلیتم تهرانیه وشوهرم بچه یکی ازروستاهای همدانه.ولی محل زندگیمون ازابتداتاکنون همدان بوده وهست.تفاوت سنی منوشوهرمم11ساله.ازدواج مابرخلاب میل خانوادم بودیعنی اوایل بخاطرانتخابم ازجانب خانواده طردشدم ولی به محض بدنیاامدن اولین فرزندم خانوادم منوبخشیدن ودوباره رفت وامدکردیم که شوهرم اینبارازخانوادم خوشش نمیومدواجازه رفت وامدباخانوادمونمیداد.البته ایرادهایی که خانوادم ازشوهرم میگرفتن این بودکه ازنظرفرهنگ وتیپ ظاهرواخلاق بمانمیخوره وراه دورم میخوادمنوببره.ولی من برخلاف میلشون رفتارکردم وبه شوهرم اطمینان کردم چون قسم خوردمنوازتهران بیرون نمیبره.ولی بعدازعقداومدیم توروستای خودشون زندگی کردیم وشهرم وقتی دیدمن دلتنگخانوادم میشم منوفرستاداموزش ارایشگری ببینم کهدرواقع خواست بااین کارش کمک هزینه زندگیش بشم.بعدازشروع کاردرامدم بالارفت وتمام هزینه هاروبه دوش من انداخت خرج دانشگاه بچه هاوپوشاک وهزینه های پزشکی بچه هاوحتی پوشاک خودش ولوازم منزل همه بعهده من بودوایشان تمام درامدشونوصرف خریدملک واملاک بدورازچشم مامیکردودایم پیش منوبچه هاش مینالیدکه پول ندارم درامدندارم شغلشم نانوایی بود.باکمک من تونستچندتاخونه تومناطق بالای شهرهمدان بگیره وماهم به شهررفتیم.شوهرم ازابتدافردی دروغگو،خیانتکار،شکاک وبدبین به همه کس وهمه چیزبودتاحدی که اگه خانوادم به منزلمون میومدن کیف وساک مادروزندادشامومیگشت کمدوکیف ولباسهای مارومیگشت.حتی کیف شاگردامم پنهانی میگشت.دستگاه ضبط صدانصب کرده بودوبدورازچشم ما تمام مکالمات تلفنی ماضبط میشد.سیمکارتهای منوبچه هام بایدفقط بنام خودش میشدکه بتونه پرینت بگیره حتی اگه یوقت من ارایشگام نمیرفتم کفشهای منوعلامت میذاشت که ببینه من بیرون میرم یانه.حهمیشه باالتماس ودعواکردن اجازه میدادبه دیدن خانوادم برم که اخرش بخاطراین اجازه دادن خواهرموازمن طلب کردومنم علیرغم میل باطنیمقبول کردموباهم سکس های زیادی تومنزل خودمون داشتن.ولی بازم اجازه نمیدادکه من به دیدن خانوادم برم.یعنی همش بادروغ کارشوپیش میبرد.ازنظرهزینه زندگیم که اعتراض میکنم میگه یاکارنکن یااگه کارمیکنی بایدکل درامدتوخرج این خونه کنی.اگه بخودم وبهداشتم رسیدگی میکردم شک میکردکه برای کی خودتوتمیزمیکنی.دایم فالگوش می ایستاد حتی به ارایشگاهمم دیدمیزد زنارومیدیدوچشمشوسیرمیکرد.دیگه خسته شده بودم ازاین وضع دوسال بودکه به طلاق فکرمیکردموپیش مشاوررفتم پیش وکیل رفتم.تابالاخره فروردین سال گذشته مهریه موبه اجراگذاشتم وباکمک بچه هامنزل وترک کردم.الان جدازندگی میکنم ولی تقاضای طلاق هنوزندادم.چون طلاق نمیده.درضمن زمانی که منزل شوهرم بودم بطوراتفاقی بااقایی که سه سال ازخودم بزرگتره بطوراتفاقی اشناشدم وکم کم وابسته هم شدیم وکمکم کردکه منوازاین وضعیت نجات بده.وایشونم مشکلاتشوندقیقا عین مشکلات من بودخانمی شکاک بدبین ولخرج وفحاش وخیانتکاردارندکه خودشونم بعدازمن زندگیشونوترک کردن وازمنزل تارج شدن والان باهم زندگی میکنیم.البته هزینه های زندگی زن وفرزندش ومیده.وخیلی ازخانمش میترسه تاحدی که نمیتونه حتی باصدای بلندباخانمش زندگی کنه.خانوادشم عروسشونودوست دارندواجازه طلاق به پسرشون نمیدن.درصورتی که این اقاباتمام محبتهایی که تواین مدت بمن داشته وعشقی که بمن داره اماهمیشه بخاطرحتی صحبت کردن باشوهرم خیلی کتکم میزنه.توروخدابمن بگین چکارکنم سردرگمم.شوهرم اوایل خیلی اصرارمیکردبرگردم که من براش شرط گذاشتم واون قبول نمیکردتااینکه خانم این اقابه شوهرم زنگ زدوارتباط بین منوشوهرشوبه شوهرم گفت.الان دیگه شوهرمم قبولم نداره.ازنظرمالی هم خیلیتومضیقه هستم خسته شدم.لطفاراهنماییم کنین

 

نویسنده:مرجان، ارسال شده در يكشنبه 22 شهريور 1394 ساعت 11:25 قبل ‏از ظهر، 224766 بار مشاهده شده، 2 نظر، PDF،



mohammad در 8 سال و 4 ماه و 21 روز و 17 ساعت و 33 دقیقه پیش گفته

به نظرم باید بیشتر از اینا سرت بیاد.شوهرت حق داشت.هنوز طلاق نگرفته با یکی دیگه که اونم طلاق نگرفته زندگی میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خیانت در خیانت!!!!!

mohammad در 8 سال و 2 ماه و 22 روز و 7 ساعت و 4 دقیقه پیش گفته

سلام.چند هفته پیش نظری گذاشتم که فکر میکنم نیاز به اصلاح داره.اول ازهمه ازخانمی که با اسم مستعار مرجان متنی با عنوان سردرگمی و طلاق نوشته بابت نظرقبلیم عذرخواهی میکنم وحلالیت میطلبم.امیدوارم من رو ببخشن.بنده حق نداشتم در موردایشون قضاوت کنم.ماهمه بنده خداهستیم و ممکنه اشتباه کنیم و هیچ وقت نمیتونیم خودمون رو برتراز دیگران بدونیم.جه بسا اشخاصی که ما تایید نمیکنیم  بعد یه عمرغفلت به یکباره راه درست رو پیدا کردن و چه بسا کسانی که بعد از سالها عبادت نتونستن دینشونو تا اخر حفظ کنن وجزخداوند هیچ کس نمیدونه سرنوشتش چیه .انشاله که همه ما عاقبت به خیر بشیم.

ارسال یک نظر جدید

نام شما
ايميل (منتشر نخواهد شد)
آدرس وبسايت
كد امنيتي